1 المنة لله که به خون گر خفتیم یکچند چو غنچه عاقبت بشکفتیم
2 از کشمکش دهر بسی آشفتیم کز گوهر راز سبحه واری سفتیم
1 جامی که قوی شکسته حال است وز دست زمانه پایمال است
2 چون فال زنان ناخردمند گرد آورده ست مهره ای چند
3 باشد نظر خجسته فالی افتد به چنان شکسته حالی
4 یارب به مسبحان افلاک صادق نفسان عالم پاک
1 ابتدی بسم الله الرحمن الرحیم المتوالی الاحسان
2 می کنم از نم این آب حیات زندگی بخش دل اهل نجات
3 تر زبان خامه مشک افشان ار تا معطر کند این عنوان را
4 نافه آهوی تاتار است این نفحه طبله عطار است این
1 انما الله اله واحد فهو المنعم و هوالحامد
2 می نهد شکر نعمت به دهان می کند شکر گزاری به زبان
3 شکر فضلش چو عطای دگر است باعث شکر و ثنای دگر است
4 کی شود در نظر خرده شناس منتهی سلسله شکر و سپاس
1 ای حیات دل هر زنده دلی سرخرویی دهِ هر جا خجلی
2 چاشنیبخشِ شکرگفتاران کارشیرینکنِ شیرینکاران
3 برفرازندهٔ فیروزهرواق شمسهٔ زرکشِ زنگاریطاق
4 تاجبرسرنِهِ زرینتاجان عقدهبندِ کمرِ محتاجان
1 فرخ آن روز که از مکمن راز بارگی راند به جولانگه ناز
2 علم جاه به بطحا افراخت مکه را سکه دولت نو ساخت
3 سرو بی سایه اش از قدر بلند بر سر تشنه لبان سایه فکند
4 ریگ از اکسیر قدومش زر شد بطن وادی صدف گوهر شد
1 ای قمر طلعت مکی مطلع مدنی مهد یمانی برقع
2 شقه برقع تو برق افروز لمعه برق رخت برقع سوز
3 لیلت القدر ز مویت تاری وحی منزل ز لبت گفتاری
4 طره ات سود همه سوداها انتخابی ز حروفش طاها
1 چون نی خامه شد انگشت نمای به نواسازی توحید خدای
2 دلگشا زمزمه دیگر ساخت پرده نعت پیمبر پرداخت
3 به چو آن زمزمه کوتاه کند که ثناگستری شاه کند
4 شاه والا گهر دریا کف که فلک گوهر او راست صدف
1 شب که زد تیرگی مهره گل قیرگون خیمه ز مخروطی ظل
2 اختر از سیم و شهاب از زر ناب ساختند از پی آن میخ و طناب
3 چون مشبک قفسی مشکین رنگ گشت بر مرغ دلم عالم تنگ
4 بر خود این تنگ قفس چاک زدم پای بر طارم افلاک زدم
1 ای به پهلوی تو دل در پرده سر ازین پرده برون ناورده
2 دل که هر سر بود آورده او دل در پرده بود پرده او
3 یکدم از پرده غفلت بدر آی باشد این راز شود پرده گشای
4 نیست این پیکر مخروطی دل بلکه هست این قفس و طوطی دل