آثار جامی

صفحه 1 از 8
8 اثر از سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار جامی / هفت اورنگ جامی / سلامان و ابسال در هفت اورنگ

سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی

1 پاره دوزی بود در اقصای ری مطمئن بر پاره دوزی رای وی

2 با خمیده پشتی از بار عیال داشت مشتی طفلکان خردسال

3 بود بر دلق معاش خویشتن روز و شب از پاره دوزی وصله زن

4 چون رسیدی میوه های سال نو خاطرش بودی به هر میوه گرو

1 چون به تدبیر حکیم نامدار یافت گیتی بر شه یونان قرار

2 سر به سر گیتی مسخر ساختش ثانی اثنین سکندر ساختش

3 یک نگین وار از همه روی زمین خارجش نگذاشت از زیر نگین

4 شه شبی در حال خویش اندیشه کرد شیوه نعمت شناسی پیشه کرد

1 در دیار مصر قحطی خاست سخت کز فزع هر کس به نیل انداخت رخت

2 چون به سوی نان رهی نشناختند رخت هستی را در آب انداختند

3 بود جانی قیمت هر تای نان نان همی گفتند و می دادند جان

4 بخردی زیبا غلامی را بدید کو به فخر و ناز دامن می کشید

1 چون رسیدم شب بدینجا زین خطاب در میان فکرتم بربود خواب

2 خویش را دیدم به راهی بس دراز پاک و روشن چون ضمیر اهل راز

3 نی ز بادش گرد را انگیزشی نی به خاکش آب را آمیزشی

4 بود القصه رهی بی گرد و گل من در آن ره گام زن آسوده دل

1 عمرها شد تا درین دیر کهن تار نظمم بسته بر عود سخن

2 هر زمان از نو نوایی می زنم دم ز دیرین ماجرایی می زنم

3 رفت عمر و این نوا آخر نشد کاست جان وین ماجرا آخر نشد

4 پشت من چون چنگ خم گشت و هنوز هر شبی در ساز عودم تا به روز

1 رفت پیش آن معبر ساده ای از ره عقل و خرد افتاده ای

2 گفت دیدم صبحدم خود را به خواب در دهی سرگشته ویران و خراب

3 هر کجا از دور دیدم خانه ای بود بی دیوار و در ویرانه ای

4 چون نهادم در یکی ویرانه پای کرد پای من درون گنج جای

1 حبذا شاهی که در عهد شباب شد ز توبه همچو پیران بهره یاب

2 گر چه از باده لب آلود از نخست زان به آب توبه آخر لب بشست

3 جامی می با آن همه آب طرب ماند دور از مجلس او خشک لب

4 خم گرفته معده خالی از حرام گوشه ای چون زاهدان نیکنام

1 خواجه ای کش خیل شاهان بنده اند حلقه حکمش به گوش افکنده اند

2 مقبلان را قبله جان روی اوست کعبه امید خاک کوی اوست

3 کویش آمد کعبه هر محرمی کعبه را نبود گزیر از زمزمی

4 زمزم آن چشم های پر نم است آب روی عارفان زان زمزم است

1 دید مجنون را یکی صحرا نورد در میان بادیه بنشسته فرد

2 ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم می زند حرفی به دست خود رقم

3 گفت ای مفتون شیدا چیست این می نویسی نامه سوی کیست این

4 هر چه خواهی در سوادش رنج برد تیغ صرصر خواهدش حالی سترد

1 کردی از آشوب گردش های دهر کرد از صحرا و کوه آهنگ شهر

2 دید شهری پر فغان و پر خروش آمده ز انبوهی مردم به جوش

3 بی قراران جهان در هر مقر در تک و پو بر خلاف یکدگر

4 آن یکی را از برون عزم درون وان دگر را از درون میل برون

آثار جامی

8 اثر از سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی