1 پاره دوزی بود در اقصای ری مطمئن بر پاره دوزی رای وی
2 با خمیده پشتی از بار عیال داشت مشتی طفلکان خردسال
3 بود بر دلق معاش خویشتن روز و شب از پاره دوزی وصله زن
4 چون رسیدی میوه های سال نو خاطرش بودی به هر میوه گرو
1 چون به تدبیر حکیم نامدار یافت گیتی بر شه یونان قرار
2 سر به سر گیتی مسخر ساختش ثانی اثنین سکندر ساختش
3 یک نگین وار از همه روی زمین خارجش نگذاشت از زیر نگین
4 شه شبی در حال خویش اندیشه کرد شیوه نعمت شناسی پیشه کرد
1 در دیار مصر قحطی خاست سخت کز فزع هر کس به نیل انداخت رخت
2 چون به سوی نان رهی نشناختند رخت هستی را در آب انداختند
3 بود جانی قیمت هر تای نان نان همی گفتند و می دادند جان
4 بخردی زیبا غلامی را بدید کو به فخر و ناز دامن می کشید
1 چون رسیدم شب بدینجا زین خطاب در میان فکرتم بربود خواب
2 خویش را دیدم به راهی بس دراز پاک و روشن چون ضمیر اهل راز
3 نی ز بادش گرد را انگیزشی نی به خاکش آب را آمیزشی
4 بود القصه رهی بی گرد و گل من در آن ره گام زن آسوده دل
1 عمرها شد تا درین دیر کهن تار نظمم بسته بر عود سخن
2 هر زمان از نو نوایی می زنم دم ز دیرین ماجرایی می زنم
3 رفت عمر و این نوا آخر نشد کاست جان وین ماجرا آخر نشد
4 پشت من چون چنگ خم گشت و هنوز هر شبی در ساز عودم تا به روز
1 رفت پیش آن معبر ساده ای از ره عقل و خرد افتاده ای
2 گفت دیدم صبحدم خود را به خواب در دهی سرگشته ویران و خراب
3 هر کجا از دور دیدم خانه ای بود بی دیوار و در ویرانه ای
4 چون نهادم در یکی ویرانه پای کرد پای من درون گنج جای
1 حبذا شاهی که در عهد شباب شد ز توبه همچو پیران بهره یاب
2 گر چه از باده لب آلود از نخست زان به آب توبه آخر لب بشست
3 جامی می با آن همه آب طرب ماند دور از مجلس او خشک لب
4 خم گرفته معده خالی از حرام گوشه ای چون زاهدان نیکنام
1 خواجه ای کش خیل شاهان بنده اند حلقه حکمش به گوش افکنده اند
2 مقبلان را قبله جان روی اوست کعبه امید خاک کوی اوست
3 کویش آمد کعبه هر محرمی کعبه را نبود گزیر از زمزمی
4 زمزم آن چشم های پر نم است آب روی عارفان زان زمزم است
1 دید مجنون را یکی صحرا نورد در میان بادیه بنشسته فرد
2 ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم می زند حرفی به دست خود رقم
3 گفت ای مفتون شیدا چیست این می نویسی نامه سوی کیست این
4 هر چه خواهی در سوادش رنج برد تیغ صرصر خواهدش حالی سترد
1 کردی از آشوب گردش های دهر کرد از صحرا و کوه آهنگ شهر
2 دید شهری پر فغان و پر خروش آمده ز انبوهی مردم به جوش
3 بی قراران جهان در هر مقر در تک و پو بر خلاف یکدگر
4 آن یکی را از برون عزم درون وان دگر را از درون میل برون