آثار جامی

صفحه 1 از 8
8 اثر از سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار جامی / هفت اورنگ جامی / سلامان و ابسال در هفت اورنگ

سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی

1 کردی از آشوب گردش های دهر کرد از صحرا و کوه آهنگ شهر

2 دید شهری پر فغان و پر خروش آمده ز انبوهی مردم به جوش

3 بی قراران جهان در هر مقر در تک و پو بر خلاف یکدگر

4 آن یکی را از برون عزم درون وان دگر را از درون میل برون

1 ای به یادت تازه جان عاشقان زاب لطفت تر زبان عاشقان

2 از تو بر عالم فتاده سایه ای خوبرویان را شده سرمایه ای

3 عاشقان افتاده آن سایه اند مانده در سودا ازان سرمایه اند

4 تا ز لیلی سر حسنت سر نزد عشق او آتش به مجنون در نزد

1 خواجه ای کش خیل شاهان بنده اند حلقه حکمش به گوش افکنده اند

2 مقبلان را قبله جان روی اوست کعبه امید خاک کوی اوست

3 کویش آمد کعبه هر محرمی کعبه را نبود گزیر از زمزمی

4 زمزم آن چشم های پر نم است آب روی عارفان زان زمزم است

1 در دیار مصر قحطی خاست سخت کز فزع هر کس به نیل انداخت رخت

2 چون به سوی نان رهی نشناختند رخت هستی را در آب انداختند

3 بود جانی قیمت هر تای نان نان همی گفتند و می دادند جان

4 بخردی زیبا غلامی را بدید کو به فخر و ناز دامن می کشید

1 در خم این گنبد عالی اساس چیست شغل شاکر منعم شناس

2 در مقام شاکری بودن مقیم بر کرم های جهاندار کریم

3 آن کرم خاصه که حکمش شامل است وان وجود پادشاه عادل است

4 شاه عادل نیست جز ظل اله خلق را ضل اله آمد پناه

1 شاعری شد پیش شاه نامور کای ز رفعت سوده در افلاک سر

2 در مدیحت تازه شعری گفته ام گوهری روشن چو شعری سفته ام

3 گر چه خلقی در مدحت سفته اند اینچنین مدحی تو را کم گفته اند

4 نامه ای آنگه به دست شاه داد کرده نام شاه و بس در وی سواد

1 به که اکنون اعتراف آرم به عجز نعره اقرار بردارم به عجز

2 پیش ارباب ذکا اینست دین سر لا احصی ثنا اینست این

3 چون ثنایش را نمی یارم شمار به که گیرد بر دعا کارم قرار

4 نی دعایی کاید از هر سست رای مختصر بر عز و جاه این سرای

1 نیکخواهی خاصه کو را یاور است گشته پیدا با وی از یک گوهر است

2 کرده جا در سایه اقبال او سایه وار افتاده در دنبال او

3 هر کجا این آفتاب آن پرتو است هر کجا آن پیشوا این پیرو است

4 گر چه بر مهد خلافت زاده است بر خلافش یک قدم ننهاده است

1 عمرها شد تا درین دیر کهن تار نظمم بسته بر عود سخن

2 هر زمان از نو نوایی می زنم دم ز دیرین ماجرایی می زنم

3 رفت عمر و این نوا آخر نشد کاست جان وین ماجرا آخر نشد

4 پشت من چون چنگ خم گشت و هنوز هر شبی در ساز عودم تا به روز

1 کرد پیری عمر وی هشتاد سال از حکیمی حال ضعف خود سؤال

2 گفت دندانم ز خوردن گشته سست ناید از وی شغل خاییدن درست

3 چون نگردد لقمه نرمم در دهان هضم آن بر معده می آید گران

4 هضم در معده چو باشد ناتمام قوت اعضا چه سان بخشد طعام

آثار جامی

8 اثر از سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر سلامان و ابسال در هفت اورنگ جامی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی