38 اثر از کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار ایرانشان ابن ابی الخیر / کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر

کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر

1 ز گفتار او کوش شد شادمان فرود آمد از اسب هم در زمان

2 فرود آمد از بام فرزانه، تفت در خانه بگشاد و خود پیش رفت

3 فراوانش بنواخت و بستود و گفت که با جان پاکت خرد باد جفت

4 نباید که اندیشه داری به هیچ که بر آرزوی تو کردم بسیچ

1 چو برگشتن آراست شاه و سپاه زمین را ببوسید جابلق شاه

2 ورا گفت کای شاه آزاده خوی نمانده ست کاری جز این آرزوی

3 که در کشورم روستایی ست خَوش در او مردمانی همه شیرفش

4 همه ساله از آب تنگی دژم جز از آب باران نبینند نم

1 چو کوش جهاندیده نامه بخواند همان گه سپه را بدان مرز راند

2 یکی کشوری دید چون یک جهان درخت برومند و آب روان

3 ز موران بپرداخته سربسر ز خاکش گسسته پی جانور

4 دژم گشت، وز روم وز خاوران بیاورد فرزانه نام آوران

1 به راه بیابان به جایی رسید که آبی که بود ایستاده بدید

2 کسانی که مصروع بودند و سست به دل ناتوان و به تن نادرست

3 همه خنده ای خوش بر ایشان فتاد به آب اندر افتاد مانند باد

4 چو مرده در آن آب بیهوش شد ازآن آگهی چون برِ کوش شد

1 چهل روز بر گردِ آن بیشه کوش همی تاخت، نیرو نماندش نه توش

2 ز ناگاه روزی به تلّی رسید عنان تگاور بدان سو کشید

3 یکی کاخ آباد دید از برش ز سنگ سیه برنهاده سرش

4 جهاندیده کوش از در آواز داد که این در به ما بر بباید گشاد

1 ز گفتار او کوش شد تنگدل بزد اسب و برگشت خوار و خجل

2 چو بهری از آن بیشه ببرید راه پُر اندیشه شد مغزِ سرگشته راه

3 گر آباد جایی ست، این مرد پیر نگوید همی این سخن خیره خیر

4 همانا که دیر است تا ایدر است هم از بهر کاری به رنج اندر است

1 بدو گفت خواهی که از نزد من کنون بازگردی از آن انجمن

2 که گر زندگانیت مانده ست بیش نمیری تو بی نام و فرزند خویش

3 بدو گفت خواهم که باشدت رای که این مهربانی تو آری بجای

4 بدین از تو دارم فراوان سپاس که از تو شدم پاک و یزدان شناس

1 یکی کرد صندوق رویین بساخت دگر نغز فوّاره ای برفراخت

2 یکی قفل پولاد برزد بر اوی که نتوان گشادن کس از هیچ روی

3 چو پردخته شد کوش ازآن آگهی یکی جوی بنهاد بر هر دهی

4 پس آن ژرف صندوق را جایگاه بفرمود کردن ز کوه سیاه

1 جهاندیده گوید که بنیاد این فگنده ست ماهنگ، دارای چین

2 دگر گفت کان کوش پیشین نهاد ندارد کس آن روزگاران به یاد

3 نداند جز از راز داننده کس که اوی است داننده ی راز و بس

1 بدو گفت این خود نشاید شنود خداوند را ره ندانم نمود

2 گرت ره نمایم بدین گمرهی خداوند من باشم و تو رهی

3 اگر تو خداوندی، ای تیره هوش چرا برنداری تو دندان و گوش

4 نبایستی این از بنه آفرید کنون آفریدی، نباید بُرید!

آثار ایرانشان ابن ابی الخیر

38 اثر از کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی