6 اثر از جاویدنامه اقبال لاهوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر جاویدنامه اقبال لاهوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار اقبال لاهوری / جاویدنامه اقبال لاهوری

جاویدنامه اقبال لاهوری

1 سر گذشت آدم اندر شرق و غرب بهر خاکی فتنه های حرب و ضرب

2 یک عروس و شوهر او ما همه آن فسونگر بی همه هم با همه

3 عشوه های او همه مکر و فن است نی از آن تو نه از آن من است

4 در نسازد با تو این سنگ و حجر این ز اسباب حضر تو در سفر

1 گفت حکمت را خدا خیر کثیر هر کجا این خیر را بینی بگیر

2 علم حرف و صوت را شهپر دهد پاکی گوهر به نا گوهر دهد

3 علم را بر اوج افلاک است ره تا ز چشم مهر بر کندد نگه

4 نسخهٔ او نسخهٔ تفسیر کل بستهٔ تدبیر او تقدیر کل

1 منزل و مقصود قرآن دیگر است رسم و آئین مسلمان دیگر است

2 در دل او آتش سوزنده نیست مصطفی در سینه او زنده نیست

3 بنده مؤمن ز قرآن بر نخورد در ایاغ او نه می دیدم نه درد

4 خود طلسم قیصر و کسری شکست خود سر تخت ملوکیت نشست

1 این گل و لاله تو گوئی که مقیم اند همه راه پیما صفت موج نسیم اند همه

2 معنی تازه که جوئیم و نیابیم کجاست مسجد و مکتب و میخانه عقیم اند همه

3 حرفی از خویشتن آموز و در آن حرف بسوز که درین خانقه بی سوز کلیم اند همه

4 از صفا کوشی این تکیه نشینان کم گوی موی ژولیده و ناشسته گلیم اند همه

1 در میان ما و نور آفتاب از فضای تو بتو چندین حجاب

2 پیش ما صد پرده را آویختند جلوه های آتشین را بیختند

3 تا ز کم سوزی شود دل سوز تر سازگار آید بشاخ و برگ و بر

4 از تب او در عروق لاله خون آب جو از رقص او سیماب گون

1 آن هوای تند و آن شبگون سحاب برق اندر ظلمتش گم کرده تاب

2 قلزمی اندر هوا آویخته چاک دامان و گهر کم ریخته

3 ساحلش ناپید و موجش گرم خیز گرم خیز و با هواها کم ستیز

4 رومی و من اندر آن دریای قیر چون خیال اندر شبستان ضمیر

1 آدم این نیلی تتق را بر درید آنسوی گردون خدائی را ندید

2 در دل آدم به جز افکار چیست همچو موج این سر کشید و آن رمید

3 جانش از محسوس می گیرد قرار بو که عهد رفته باز آید پدید

4 زنده باد افرنگی مشرق شناس آنکه ما را از لحد بیرون کشید

1 پیر روم آن صاحب «ذکر جمیل» ضرب او را سطوت ضرب خلیل

2 این غزل در عالم مستی سرود هر خدای کهنه آمد در سجود

3 «باز بر رفته و آینده نظر باید کرد هله بر خیز که اندیشه دگر باید کرد

4 عشق بر ناقهٔ ایام کشد محمل خویش عاشقی راحله از شام و سحر باید کرد

1 برق بیتابانه رخشید اندر آب موجها بالید و غلطید اندر آب

2 بوی خوش از گلشن جنت رسید روح آن درویش مصر آمد پدید

3 در صدف از سوز او گوهر گداخت سنگ اندر سینه کشنر گداخت

4 گفت «ای کشنر اگر داری نظر انتقام خاک درویشی نگر

1 چشم را یک لحظه بستم اندر آب اندکی از خود گسستم اندر آب

2 رخت بردم زی جهانی دیگری با زمان و با مکانی دیگری

3 آفتاب ما به آفاقش رسید روز و شب را نوع دیگر آفرید

4 تن ز رسم و راه جان بیگانه ایست در زمان و از زمان بیگانه ایست

آثار اقبال لاهوری

6 اثر از جاویدنامه اقبال لاهوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر جاویدنامه اقبال لاهوری شعر مورد نظر پیدا کنید.