6 اثر از جاویدنامه اقبال لاهوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر جاویدنامه اقبال لاهوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار اقبال لاهوری / جاویدنامه اقبال لاهوری

جاویدنامه اقبال لاهوری

1 ای خداوند صواب و ناصواب من شدم از صحبت آدم خراب

2 هیچگه از حکم من سر بر نتافت چشم از خود بست و خود را در نیافت

3 خاکش از ذوق ابا بیگانه ئی از شرار کبریا بیگانه ئی

4 صید خود صیاد را گوید بگیر الامان از بندهٔ فرمان پذیر

1 پیر رومی آن امام راستان آشنای هر مقام راستان

2 گفت ای گردون نورد سخت کوش دیده ئی آن عالم زنار پوش

3 آنچه بر گرد کمر پیچیده است از دم استاره ئی دزدیده است

4 از گران سیری خرام او سکون هر نکو از حکم او زشت و زبون

1 آنچه دیدم می نگنجد در بیان تن ز سهمش بیخبر گردد ز جان

2 من چه دیدم قلزمی دیدم ز خون قلزمی ، طوفان برون ، طوفان درون

3 در هوا ماران چو در قلزم نهنگ کفچه شبگون بال و پر سیماب رنگ

4 موجها درنده مانند پلنگ از نهیبش مرده بر ساحل نهنگ

1 آسمان شق گشت و حوری پاک زاد پرده را از چهره خود بر گشاد

2 در جبینش نار و نور لایزال در دو چشم او سرور لایزال

3 حله ئی در بر سبکتر از سحاب تار و پودش از رگ برگ گلاب

4 با چنین خوبی نصبیش طوق و بند بر لب او ناله های درد مند

1 شمع جان افسرد در فانوس هند هندیان بیگانه از ناموس هند

2 مردک نامحرم از اسرار خویش زخمهٔ خود کم زند بر تار خویش

3 بر زمان رفته می بندد نظر از تش افسرده میسوزد جگر

4 بند ها بر دست و پای من ازوست ناله های نارسای من ازوست

1 «نی عدم ما را پذیرد نی وجود وای از بی مهری بود و نبود

2 تا گذشتیم از جهان شرق و غرب بر در دوزخ شدیم از درد و کرب

3 یک شرر بر صادق و جعفر نزد بر سر ما مشت خاکستر نزد

4 گفت دوزخ را خس و خاشاک به شعلهٔ من زین دو کافر پاک به

1 هر کجا استیزه ی بود و نبود کس نداند سر این چرخ کبود

2 هر کجا مرگ آورد پیغام زیست ایخوش آنمردی که داند مرگ چیست

3 هر کجا مانند باد ارزان حیات بی ثبات و با تمنای ثبات

4 چشم من صد عالم شش روزه دید تا حد این کائنات آمد پدید

1 در گذشتم از حد این کائنات پا نهادم در جهان بی جهات

2 بی یمین و بی یسار است این جهان فارغ از لیل و نهار است این جهان

3 پیش او قندیل ادراکم فسرد حرف من از هیبت معنی بمرد

4 با زبان آب و گل گفتار جان در قفس پرواز میآید گران

1 گفتم این کاشانه ئی از لعل ناب آنکه میگیرد خراج از آفتاب

2 این مقام این منزل این کاخ بلند حوریان بر درگهش احرام بند

3 ای تو دادی سالکانرا جستجوی صاحب او کیست با من باز گوی

4 گفت «این کاشانهٔ شرف النساست مرغ بامش با ملائک هم نواست

1 حرف رومی در دلم سوزی فکند آه پنجاب آن زمین ارجمند

2 از تپ یاران تپیدم در بهشت کهنه غمها را خریدم در بهشت

3 تا در آب گلشن صدائی دردمند از کنار حوض کوثر شد بلند

4 «جمع کردم مشت خاشاکی که سوزم خویش را گل گمان دارد که بندم آشیان در گلستان»

آثار اقبال لاهوری

6 اثر از جاویدنامه اقبال لاهوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر جاویدنامه اقبال لاهوری شعر مورد نظر پیدا کنید.