6 اثر از جاویدنامه اقبال لاهوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر جاویدنامه اقبال لاهوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار اقبال لاهوری / جاویدنامه اقبال لاهوری

جاویدنامه اقبال لاهوری

1 عشق شور انگیز بی پروای شهر شعلهٔ او میرد از غوغای شهر

2 خلوتی جوید بدشت و کوهسار یا لب دریای ناپیدا کنار

3 من که در یاران ندیدم محرمی بر لب دریا بیاسودم دمی

4 بحر و هنگام غروب آفتاب نیلگون آب از شفق لعل مذاب

1 رومی آن عشق و محبت را دلیل تشنه کامان را کلامش سلسبیل

2 گفت «آن شعری که آتش اندروست اصل او از گرمی الله هوست

3 آن نوا گلشن کند خاشاک را آن نوا برهم زند افلاک را

4 آن نوا بر حق گواهی میدهد با فقیران پادشاهی میدهد

1 مرد عارف گفتگو را در ببست مست خود گردید و از عالم گسست

2 ذوق و شوق او را ز دست او ربود در وجود آمد ز نیرنگ شهود

3 با حضورش ذره ها مانند طور بی حضور او نه نور و نی ظهور

4 نازنینی در طلسم آن شبی آن شبی بی کوکبی را کوکبی

1 آدمی اندر جهان هفت رنگ هر زمان گرم فغان مانند چنگ

2 آرزوی هم نفس می سوزدش ناله های دل نواز آموزدش

3 لیکن این عالم که از آب و گل است کی توان گفتن که دارای دل است

4 بحر و دشت و کوه و که خاموش و کر آسمان و مهر و مه خاموش و کر

1 گفتم این کاشانه ئی از لعل ناب آنکه میگیرد خراج از آفتاب

2 این مقام این منزل این کاخ بلند حوریان بر درگهش احرام بند

3 ای تو دادی سالکانرا جستجوی صاحب او کیست با من باز گوی

4 گفت «این کاشانهٔ شرف النساست مرغ بامش با ملائک هم نواست

1 گفت حکمت را خدا خیر کثیر هر کجا این خیر را بینی بگیر

2 علم حرف و صوت را شهپر دهد پاکی گوهر به نا گوهر دهد

3 علم را بر اوج افلاک است ره تا ز چشم مهر بر کندد نگه

4 نسخهٔ او نسخهٔ تفسیر کل بستهٔ تدبیر او تقدیر کل

1 صاحب سرمایه از نسل خلیل یعنی آن پیغمبری بی جبرئیل

2 زانکه حق در باطل او مضمر است قلب او مؤمن دماغش کافر است

3 غربیان گم کرده اند افلاک را در شکم جویند جان پاک را

4 رنگ و بو از تن نگیرد جان پاک جز به تن کاری ندارد اشتراک

1 لرد مغرب آن سراپا مکر و فن اهل دین را داد تعلیم وطن

2 او بفکر مرکز و تو در نفاق بگذر از شام و فلسطین و عراق

3 تو اگر داری تمیز خوب و زشت دل نبندی با کلوخ و سنگ و خشت

4 چیست دین برخاستن از روی خاک تا ز خود آگاه گردد جان پاک

1 شمع جان افسرد در فانوس هند هندیان بیگانه از ناموس هند

2 مردک نامحرم از اسرار خویش زخمهٔ خود کم زند بر تار خویش

3 بر زمان رفته می بندد نظر از تش افسرده میسوزد جگر

4 بند ها بر دست و پای من ازوست ناله های نارسای من ازوست

1 آن هوای تند و آن شبگون سحاب برق اندر ظلمتش گم کرده تاب

2 قلزمی اندر هوا آویخته چاک دامان و گهر کم ریخته

3 ساحلش ناپید و موجش گرم خیز گرم خیز و با هواها کم ستیز

4 رومی و من اندر آن دریای قیر چون خیال اندر شبستان ضمیر

آثار اقبال لاهوری

6 اثر از جاویدنامه اقبال لاهوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر جاویدنامه اقبال لاهوری شعر مورد نظر پیدا کنید.