6 اثر از جاویدنامه اقبال لاهوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر جاویدنامه اقبال لاهوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار اقبال لاهوری / جاویدنامه اقبال لاهوری

جاویدنامه اقبال لاهوری

1 من چوکوران دست بر دوش رفیق پا نهادم اندر آن غار عمیق

2 ماه را از ظلمتش دل داغ داغ اندرو خورشید محتاج چراغ

3 وهم و شک بر من شبیخون ریختند عقل و هوشم را بدار آویختند

4 راه رفتم رهزنان اندر کمین دل تهی از لذت صدق و یقین

1 مشت خاکی کار خود را برده پیش در تماشای تجلی های خویش

2 یا من افتادم بدام هست و بود یا بدام من اسیر آمد وجود

3 اندرین نیلی تتق چاک از من است من ز افلاکم که افلاک از من است

4 یا ضمیرم را فلک در بر گرفت یا ضمیر من فلک را در گرفت

1 این زمین و آسمان ملک خداست این مه و پروین همه میراث ماست

2 اندرین ره هر چه آید در نظر با نگاه محرمی او را نگر

3 چون غریبان در دیار خود مرو ای ز خود گم اندکی بیباک شو

4 این و آن حکم ترا بر دل زند گر تو گوئی این مکن آن کن ،کند

1 عقل تو حاصل حیات ، عشق تو سر کائنات پیکر خاک خوش بیا ، این سوی عالم جهات

2 زهره و ماه و مشتری از تو رقیب یکدگر از پی یک نگاه تو کشمکش تجلیات

3 در ره دوست جلوه هاست تازه بتازه نوبنو صاحب شوق و آرزو دل ندهد بکلیات

4 صدق و صفاست زندگی نشوونماست زندگی «تا ابد از ازل بتاز ملک خداست زندگی»

1 ذات حق را نیست این عالم حجاب غوطه را حایل نگردد نقش آب

2 زادن اندر عالمی دیگر خوش است تا شباب دیگری آید بدست

3 حق ورای مرگ و عین زندگی است بنده چون میرد نمیداند که چیست

4 گرچه ما مرغان بی بال و پریم از خدا در علم مرگ افزون تریم

1 زندگی از لذت غیب و حضور بست نقش این جهان نزد و دور

2 آنچنان تار نفس از هم گسیخت رنگ حیرت خانهٔ ایام ریخت

3 هر کجا از ذوق و شوق خود گری نعرهٔ «من دیگرم ، تو دیگری»

4 ماه و اختر را خرام آموختند صد چراغ اندر فضا افروختند

1 از کلامش جان من بیتاب شد در تنم هر ذره چون سیماب شد

2 ناگهان دیدم میان غرب و شرق آسمان در یک سحاب نور غرق

3 زان سحاب افرشته ئی آمد فرود با دو طلعت این چو آتش آن چو دود

4 آن چو شب تاریک و این روشن شهاب چشم این بیدار و چشم آن بخواب

1 خیال من به تماشای آسمان بود است بدوش ماه و به آغوش کهکشان بود است

2 گمان مبر که همین خاکدان نشیمن ماست که هر ستاره جهان است یا جهان بود است

1 فروغ مشت خاک از نوریان افزون شود روزی زمین ازکوکب تقدیر او گردون شود روزی

2 خیال او که از سیل حوادث پرورش گیرد ز گرداب سپهر نیلگون بیرون شود روزی

3 یکی در معنی آدم نگر از ما چه می پرسی هنوز اندر طبیعت می خلد موزون شود روزی

4 چنان موزون شود این پیش پا افتاده مضمونی که یزدان را دل از تأثیر او پر خون شود روزی

1 ترسم که تو میرانی زورق به سراب اندر زادی به حجاب اندر میری به حجاب اندر

2 چون سرمه رازی را از دیده فروشستم تقدیر امم دیدم پنهان بکتاب اندر

3 بر کشت و خیابان پیچ بر کوه و بیابان پیچ برقی که بخود پیچد میرد به سحاب اندر

4 با مغربیان بودم پر جستم و کم دیدم مردی که مقاماتش ناید بحساب اندر

آثار اقبال لاهوری

6 اثر از جاویدنامه اقبال لاهوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر جاویدنامه اقبال لاهوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی