1 بیا که بلبل شوریده نغمه پرداز است عروس لاله سراپا کرشمه و ناز است
2 نوا ز پردهٔ غیب است ای مقام شناس نه از گلوی غزل خوان نه از رگ ساز است
3 کسی که زخمه رساند به تار ساز حیات ز من بگیر که آن بنده محرمراز است
4 مرا ز پردگیان جهان خبر دادند ولی زبان نگشایم که چرخ کج باز است
1 عجم از نغمه های من جوان شد ز سودایم متاع او گران شد
2 هجومی بود ره گم کره در دشت ز آواز درایم کاروان شد
1 تهی از های و هو میخانه بودی گل ما از شرر بیگانه بودی
2 نبودی عشق و این هنگامهٔ عشق اگر دل چون خرد فرزانه بودی
1 به شاخ زندگی ما نمی ز تشنه لبی است تلاش چشمهٔ حیوان دلیل کم طلبی است
2 حدیث دل به که گویم چه راه بر گیرم که آه بی اثر است و نگاه بی ادبی است
3 غزل به زمزمه خوان پرده پست تر گردان هنوز نالهٔ مرغان نوای زیر لبی است
4 متاع قافلهٔ ما حجازیان بردند ولی زبان نگشائی که یار ما عربی است
1 به باغان باد فروردین دهد عشق به راغان غنچه چون پروین دهد عشق
2 شعاع مهر او قلزم شکاف است به ماهی دیدهٔ ره بین دهد عشق
1 ترا درد یکی در سینه پیچید جهان رنگ و بو را آفریدی
2 دگر از عشق بیباکم چه رنجی که خود این های و هو را آفریدی
1 باز به سرمه تاب ده چشم کرشمه زای را ذوق جنون دو چند کن شوق غزلسرای را
2 نقش دگر طراز ده آدم پخته تر بیار لعبت خاک ساختن می نسزد خدای را
3 قصهٔ دل نگفتنی است درد جگر نهفتنی است خلوتیان کجا برم لذت های های را
4 آه درونه تاب کو اشک جگر گداز کو شیشه به سنگ میزنم عقل گره گشای را
1 متاع معنی بیگانه از دون فطرتان جوئی ز موران شوخی طبع سلیمانی نمی آید
2 گریز از طرز جمهوری غلام پخته کاری شو که از مغز دو صد خر فکر انسانی نمی آید
1 چو نرگس این چمن نادیده مگذر چو بو در غنچهٔ پیچیده مگذر
2 ترا حق دیدهٔ روشنتری داد خرد بیدار و دل خوابیده مگذر
1 به مرغان چمن همداستانم زبان غنچه های بی زبانم
2 چو میرم با صبا خاکم بیامیز که جز طوف گلان کاری ندانم