چون بوحدت درگذشتی از دوئی از حسینی کنز الرموز 13
1. چون بوحدت درگذشتی از دوئی
عارف اسرار توحیدش توئی
...
1. چون بوحدت درگذشتی از دوئی
عارف اسرار توحیدش توئی
...
1. چون تو نفس خویش را بشناختی
مرکب معنی به صحرا تاختی
...
1. از مقام سرکشی بیرون برش
ماراماره است میزن بر سرش
...
1. دل چه باشد مخزن اسرار حق
خلوت جان بر سر بازار حق
...
1. شمع جان را در لگن پنهان نهاد
قفل این گنجینه را نتوان گشاد
...
1. ای ز نور عقل گشته بهره مند
در همه عالم بدانش سربلند
...
1. چون تو رو از غیر حق برتافتی
نقد اسرار توکل یافتی
...
1. رفت ادهم در یکی دیر کهن
راهبی دید آشنای این سخن
...
1. از رضا خود نیست بهتر منزلی
گوی این بیامد هر دلی
...
1. عاشقی در موج دریائی فتاد
عاقلی از ساحلش آواز داد
...
1. از حجاب نفس ظلمانی برآی
تا شوی شایسته قرب خدای
...
1. در محبت چون زدی گام نخست
قبض و بسط از گردش احوال تست
...