آثار حسینی

صفحه 3 از 4
4 اثر از کنز الرموز حسینی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر کنز الرموز حسینی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار حسینی / کنز الرموز حسینی

کنز الرموز حسینی

1 از رضا خود نیست بهتر منزلی گوی این بیامد هر دلی

2 اختیار خود بنه باری نخست پس رضا اندر میان بربند چست

3 تا تو از علم حقیقی غافلی از چنین دار الأدب بیحاصلی

4 چون نۀ فارغ زاندوه جهان کی شوی دانای این حرف نهان

1 عاشقی در موج دریائی فتاد عاقلی از ساحلش آواز داد

2 گفتش ای مسکین برون آرم تو را یا چنین سرگشته بگذارم تو را

3 پاسخش این داد کای روشن روان گر ز من پرسی نه این دانم نه آن

4 بر مراد خود نخواهم یک نفس زانکه مقصودم مراد اوست بس

1 از حجاب نفس ظلمانی برآی تا شوی شایسته قرب خدای

2 آفتاب از آسمان پیدا نمود چشم نابینا نمی بیند چه سود

3 ای که چشمت را به معنی نور نیست نزد حق شو حق ز بنده دورنیست

4 ای بما از ما بما نزدیکتر داند آنکس کو ز خود دارد خبر

1 در محبت چون زدی گام نخست قبض و بسط از گردش احوال تست

2 هر فتوحی کز بر جانان رسد بیدلان را مژده درمان رسد

3 بشکفد گلها ز باغ خوشدلی روی دل گردد ز انده صیقلی

4 دل ز شادی چون شود مست و خراب نفس را بوئی رساند از شراب

1 مرحبا ای شهسوار تیز گام چون ز توفیقش گذشتی زین مقام

2 شاد باش ای مقبل فرخنده فال گوی معنی را همی بر سوی حال

3 ای گل خندان سر از غنچه برآر باد نوروز است و ابر نوبهار

4 خار غم بیرون کش از پای امید چون نسیم صبحدم دادت نوید

1 هرکه بر نطع محبت راه یافت همچو فرزین دستبوس شاه یافت

2 مایه داری کاین گهر را معدنست آب حیوانش بزیر دامنست

3 این سعادت هر کرا در برگرفت خاک پایش را فلک بر سر گرفت

4 بلبلی کاو لاف مطلق میزند روز و شب بانگ انا الحق میزند

1 شوق شهباز محبت را پرست در حریم انس جان را رهبر است

2 شوق دار و خانه اهل بلاست کلبه پر نور مستان خداست

3 شوق را گرچه بلند آمد مقام نیست یکسان اندر او هر خاص و عام

4 دوستی بی شوق نپذیرد کمال وانکه بی چوگان نشد گوی رجال

1 مرد فردازنور وحدت بهره مند نی قبول و رد خلقش پایبند

2 عرصۀ میدان او را حال نی دید او را دیدن افعال نی

3 مرغ وحدت ز آشیان حق پرد همچو برق آید بزودی بگذرد

4 بلبل جان از قفس پران شود گه بخندد مرد و گه گریان شود

1 چیست تجرید از علایق پاک شو در ره آزادگان چالاک شو

2 همچو مرغان بسته دانه مباش مبتلای خویش و بیگانه مباش

3 همچو گل خندان و بیرون شو ز پوست گر تو را معنی تجریدی ازوست

4 در لب دریا به غواصان نگر کو ب ه تجرید آورد چندان گهر

1 چون بیارایند بزم انس را برکشند از دام صید قدس را

2 میدهند او را ز جام دوستی تا برون آید ز دام نیستی

3 این قدح را هر دل بینا کشد تشنه باشد گرچه صد دریا کشد

4 عاشق اینجا بس پریشانی کند حالتش دعوی سبحانی کند

آثار حسینی

4 اثر از کنز الرموز حسینی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر کنز الرموز حسینی شعر مورد نظر پیدا کنید.