رخ خویش اگر نمائی دل عالمی از حسین خوارزمی غزل 238
1. رخ خویش اگر نمائی دل عالمی ربائی
دو جهان بهم برآید ز نقاب اگر برآئی
...
بیا ایکه جانرا مداوا از حسین خوارزمی غزل 239
1. بیا ایکه جانرا مداوا توئی
که ما دردمند و مسیحا توئی
...
دوش مرا رخ نمود دلبر روحانئی از حسین خوارزمی غزل 240
1. دوش مرا رخ نمود دلبر روحانئی
داد بدست دلم سبحه سبحانئی
...
روانی نقد جان درباز اگر از حسین خوارزمی غزل 241
1. روانی نقد جان درباز اگر سودای ما داری
چو شمع از تاب دل بگداز اگر پروای ما داری
...
جانم بسوخت از غم و بی غم از حسین خوارزمی غزل 242
1. جانم بسوخت از غم و بی غم نمیکنی
دانی جراحت دل و مرهم نمیکنی
...
ای کاشکی غم تو نصیب دلم از حسین خوارزمی غزل 243
1. ای کاشکی غم تو نصیب دلم شدی
تا با غم تو خاطر خود شاد کردمی
...
هر جا که هست چون تو گلی از حسین خوارزمی غزل 244
1. هر جا که هست چون تو گلی سرو قامتی
از بلبلان خسته برآید قیامتی
...
ایکاش در هوای تو من خاک از حسین خوارزمی غزل 245
1. ایکاش در هوای تو من خاک گشتمی
باری ز ننگ هستی خود پاک گشتمی
...
اگر شبی ز جمالت نقاب بگشائی از حسین خوارزمی غزل 246
1. اگر شبی ز جمالت نقاب بگشائی
بچهره خلوت عشاق را بیارائی
...
تو که شاه ملک حسنی و سریر از حسین خوارزمی غزل 247
1. تو که شاه ملک حسنی و سریر و جاه داری
دل همچو من گدائی عجب ار نگاه داری
...
شبی از روی دلداری اگر از حسین خوارزمی غزل 248
1. شبی از روی دلداری اگر دیدار بنمایی
چو خورشید جهان‌آرا همه عالم بیارایی
...
نظر بحال دل خسته ام نمی از حسین خوارزمی غزل 249
1. نظر بحال دل خسته ام نمی فکنی
اگر چه روز و شب ای دوست در درون منی
...