با شمع چو گرم شد سر پروانه از همام تبریزی رباعی 85
1. با شمع چو گرم شد سر پروانه
با شمع بسوخت خویشتن مردانه
...
1. با شمع چو گرم شد سر پروانه
با شمع بسوخت خویشتن مردانه
...
1. ای دل تو ز همنشین دگرسان گردی
با هر چه نشینی به صفت آن گردی
...
1. اینت نرسد که بر تنم رشک بری
زیرا که بر او رشک برد ماه و پری
...
1. ای همنفسان شدست وصلم سپری
وقت است که آغاز کنم نوحهگری
...
1. ای صبح که آهنگ به خونم داری
از باد دل مرا چه میآزاری
...
1. معشوق ز ذوق باده گلناری
در ساخته بود دوش با بیداری
...
1. ای منزل دوست خوش هوایی داری
فریاد که بوی آشنایی داری
...
1. هر گه که گذر کنم بر آب صافی
وز شوق نظر کنم در آب صافی
...
1. ای نی تو نه همچو من پریشان حالی
بی درد برین صفت چرا مینالی
...
1. ای عاشق رخسار تو چون ما خیلی
خود نیست به عاشقان دلت را میلی
...
1. جان منی ای نگار و سلطان منی
سلطان منی ولی به فرمان منی
...
1. ای باد اگرش خوش دل و تنها بینی
و او را هوس این دل شیدا بینی
...