6 اثر از شاه و درویش هلالی جغتایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر شاه و درویش هلالی جغتایی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار هلالی جغتایی / شاه و درویش هلالی جغتایی

شاه و درویش هلالی جغتایی

1 سخن‌آرای این حدیث کهن این‌چنین می‌کند بیان سخن

2 که ازین پیش بود درویشی راست‌کیشی، محبت‌اندیشی

3 از همه قید عالم آزاده لیک در قید عشق افتاده

4 الم روزگار دیده بسی محنت عاشقی کشیده بسی

1 ای که با من سر سخن داری گفتگوی نو و کهن داری

2 ساعتی گوش هوش با من دار مستمع باش گوش با من دار

3 گوش کن این فسانهٔ دیرین چه بری نام خسرو و شیرین؟

4 بشنو از من حکایت غرا چه دهی شرح وامق و عذرا؟

1 صبح دم کز نسیم مهرافروز دور شد طرهٔ شب از رخ روز

2 شست دوران ز آب چشمهٔ مهر ظلمت شب ز کارگاه سپهر

3 سوخت بر مجمر سپهر بلند ز آتش مهر دانه‌های سپند

4 آفتاب از فلک هویدا شد قطره‌ها ریخت چشمه پیدا شد

1 بود چون بحر و کان ز معنی پر این یکی لعل دارد و آن یکی در

2 هر دو را خاتم و نگین کردند نقش آن خاتم این‌چنین کردند

3 که چو آن شاخ مسند تمکین نقش صحت گرفت زیر نگین

4 همچو در یگانه یکتا شد جلوه‌گاهش کنار دریا شد

1 روز دیگر که با هزار شکوه رخ نمود آفتاب از سر کوه

2 سر زد از جیب کوه چشمهٔ نور شد عیان معنی تجلی طور

3 شاه از خواب صبح‌دم برخاست رخ چو خورشید چاشت‌گه آراست

4 به هوای خرام و جلوه‌گری جانب کوه شد چو کبک دری

1 شاه تیری که در کمان پیوست چون فکندش بر آسمان پیوست

2 تیر چون دید کز جفای کمان ماند از دست‌بوس شاه جهان

3 بیخود افگند ز آسمان خود را بر زمین زد همان زمان خود را

4 خویشتن را به قصد جنگ‌آراست به کمان گفت: ای کج ناراست

1 روز دیگر که آفتاب منیر همه روی زمین گرفت به زیر

2 گرم شد ذره ذره آتش مهر ذره‌اش تیر شد کمانش سپهر

3 شه کمر بست و عزم میدان کرد میل تیر و کمان و جولان کرد

4 گفت تا مرکبی گزین کردند زین زر خواستند و زین کردند

1 چون سر زلف شب به دست آمد قرص خورشید را شکست آمد

2 پیکر آسمان ملمع شد چتر فیروزه‌گون مرصع شد

3 مردم از خواب دیده بربستند از تماشای ره نظر بستند

4 خواب دیدند شاه و جمله سپاه که مگر عارفی رسید به شاه

1 در صف آهوان غزالی بود کش عجب نازنین جمالی بود

2 عالم از بوی نافه‌اش مشکین پیش او آهوی ختن مسکین

3 شوخ چشمی به غمزه شعبده‌باز چشم شوخش تمام عشوه و ناز

4 گویی آن چشم شوخ در بازی شوخ‌چشمی‌ست در نظربازی

1 روز دیگر که وقت میدان شد باز شه را هوای جولان شد

2 آمد و کرد هم‌عنانی او شد مشرف به هم‌زبانی او

3 گفت شاها رسید فصل بهار معتدل شد برای لیل و نهار

4 همه روی زمین گلستان شد موسم باغ و وقت بستان شد

آثار هلالی جغتایی

6 اثر از شاه و درویش هلالی جغتایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر شاه و درویش هلالی جغتایی شعر مورد نظر پیدا کنید.