6 اثر از شاه و درویش هلالی جغتایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر شاه و درویش هلالی جغتایی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار هلالی جغتایی / شاه و درویش هلالی جغتایی

شاه و درویش هلالی جغتایی

1 دور او همچو دور می خوش بود همه عالم به دور وی خوش بود

2 هیچ کس را به دل غباری نه هیچ خاطر به زیر باری نه

3 دل مظلوم از غم آسوده جان ظالم ز غصه فرسوده

4 شحنه چون زلف دلبران در تاب فتنه چون بخت عاشقان در خواب

1 صبح دم کز نسیم مهرافروز دور شد طرهٔ شب از رخ روز

2 شست دوران ز آب چشمهٔ مهر ظلمت شب ز کارگاه سپهر

3 سوخت بر مجمر سپهر بلند ز آتش مهر دانه‌های سپند

4 آفتاب از فلک هویدا شد قطره‌ها ریخت چشمه پیدا شد

1 باز چون موسم زمستان شد آتش از خرمی گلستان شد

2 همه کس رو به آفتاب نشست همه عالم شد آفتاب‌پرست

3 بس که افسرده چون یخ افتادند در تمنای دوزخ افتادند

4 مهر زود از فلک به در می‌رفت تا شود گرم زودتر می‌رفت

1 یک شب القصه رو به شاه آورد رو به شاه جهان پناه آورد

2 با تن زار و سینه ی غمناک دل مجروح و دیدهٔ نمناک

3 هر قدم رو به خاک می‌مالید از دل دردناک می‌نالید

4 هر دم آهی کشیدی از دل تنگ تا از آن آه سوختی دل سنگ

1 اهل مکتب شدند واقف حال گفتگو شد میانهٔ اطفال

2 زین حکایت به هم خبر گفتند این سخن را به یکدگر گفتند

3 طفلکان جمله شوخ و حیله‌گرند همچو طفلان اشک پرده‌درند

4 گر کسی پیش طفل گوید راز راز او را به غیر گوید باز

1 گفت راوی که شاه هر نفسی آن گدا را همی نواخت بسی

2 خبر آمد که از فلان کشور بر سر شاه می‌رسد لشکر

3 بی‌شمارست لشکر دشمن پای تا سر نهفته در آهن

4 شاه باید که فکر کار کند دفع آن خیل بی‌شمار کند

1 چند روزی که شاهزادهٔ عصر آمد و جا گرفت بر لب قصر

2 آن گدا رو به قصر شه می‌کرد بر در و بام او نگه می‌کرد

3 به هوای شه و نظارهٔ بام ماند سر در هوا سحر تا شام

4 جز به سوی هوا نمی‌نگریست هیچ بر پشت پا نمی‌نگریست

1 شاه چون در گدا نظر می‌کرد مهر او در دلش اثر می‌کرد

2 خواست تا پیش خویش خواند گفت درویش پیش من خواند

3 کس نگوید به غیر من سیقش ننویسد کس دگر ورقش

4 هر که بر حرف او نهد انگشت کنم انگشت او برون از مشت

1 چون ز بهر نشاط نوروزی شد چمن پر بساط فیروزی

2 غنچه و گل به عیش کوشیدند جامهٔ سرخ و سبز پوشیدند

3 دهن تنگ غنچه خندان شد ژاله در وی فتاد و دندان شد

4 نرگس تر به روی لاله فتاد چشم مخمور بر پیاله فتاد

1 هیچ جا در جهان حبیبی نیست که به دنبال او رقیبی نیست

2 مردمان تا حبیب می‌گویند در برابر رقیب می‌گویند

3 تا کسی جان به آن جهان نبرد از بلای رقیب جان نبرد

4 شاه را سنگ‌دل رقیبی بود یک ز انصاف بی‌نصیبی بود

آثار هلالی جغتایی

6 اثر از شاه و درویش هلالی جغتایی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر شاه و درویش هلالی جغتایی شعر مورد نظر پیدا کنید.