1 از دیده به دیده، ناوک اندازی هست از سینه به سینه، قاصد رازی هست
2 خوانده ام رقم دفتر دلها، این بود ما کارگهیم، کارپردازی هست
1 امّید گداست، تا در بازی هست معشوق غنیّ و عشق را آزی هست
2 خسته به دواتند، نه با خسته دوا بیچاره نیاز و چاره را نازی هست
1 داغی که بکاود سر پرشور کجاست؟ زخمی که گدازد دمِ ساطور کجاست؟
2 گرمی به دلم نمی کشد شعله، حزین ای غیرت عشق، آتش طور کجاست؟
1 صد وادی بیکرانه درگوشه ی ماست لخت دل بسته بر میان توشهٔ ماست
2 ای مور هوس، بهره ای از ما نبری برقی به کمین بردن خوشهٔ ماست
1 ای شاخ امید، برگ و بار تو کجاست؟ فصل تو کدام و نوبهار تو کجاست؟
2 چون موج ، تپیدنم به جایی نرسید ای بحر محیط غم، کنار تو کجاست؟
1 آلوده ی کام دل مشو، کام آن است هرگز طمع دانه مکن، دام آن است
2 در دایره ی فلک چه سرگردانی؟ آغاز تو هر چه بود، انجام آن است
1 آن غنچه که نشکفد به گلشن لب ماست کامی که روا می نشود مطلب ماست
2 در عشق دو چیز است که پایانش نیست اول سر زلف یار و آخر شب ماست
1 از داغ فراق سینه ام جوشان است هوش من شوریده ز مدهوشان است
2 در بزم تو، شمع گوید احوال مرا این چرب زبان وکیل خاموشان است
1 ازگریهٔ من دیدهٔ اختر شور است وز ناله ی من دل ملک رنجور است
2 گردون نبود حریف پیمانهٔ عشق این رطل گرانتر از سر مخمور است
1 عشق است سلیمان و دل انگشتر اوست داغ جگرم سیاهی لشکر اوست
2 قالب نی و جان ناشکیباست نوا نالیدن ما از لب چون شکر اوست