ای شاخ امید، برگ و بار از حزین لاهیجی رباعی 1043
1. ای شاخ امید، برگ و بار تو کجاست؟
فصل تو کدام و نوبهار تو کجاست؟
...
1. ای شاخ امید، برگ و بار تو کجاست؟
فصل تو کدام و نوبهار تو کجاست؟
...
1. آلوده ی کام دل مشو، کام آن است
هرگز طمع دانه مکن، دام آن است
...
1. آن غنچه که نشکفد به گلشن لب ماست
کامی که روا می نشود مطلب ماست
...
1. از داغ فراق سینه ام جوشان است
هوش من شوریده ز مدهوشان است
...
1. ازگریهٔ من دیدهٔ اختر شور است
وز ناله ی من دل ملک رنجور است
...
1. عشق است سلیمان و دل انگشتر اوست
داغ جگرم سیاهی لشکر اوست
...
1. هر چند سپهر فکرم اختربار است
بر دوش زبان، سخنوری سربار است
...
1. ای ساقی عاشقان، می ناب کجاست؟
ای خضره ره سوختگان، آب کجاست؟
...
1. عهدیست که آشنا و بیگانه یکیست
نرخ خزف وگوهر یکدانه یکیست
...
1. ساقی، قدحی که دور گلزار گذشت
مطرب، غزلی که وقت گفتارگذشت
...
1. عشق است که درد من و درمان من است
دین من و پیر من و ایمان من است
...
1. افسانهٔ عشق، راز پنهان من است
صد چاک چو جیب گل، گریبان من است
...