1 ای چرخ، باید از تو در تن عرصه کم زدن من اسب طرح دادم، این فیل مات چیست؟
2 کج بازی تو را سببی نیست در میان نیرنگ مهر و کین تو با کاینات چیست؟
3 تا کی ز جوی دیده، کنی تر، لب مرا تا آب تیغ هست، مسیر فرات چیست؟
4 هرگز نداشتیم به تلخابهٔ تو چشم این دیده را به خون دل ما برات چیست؟
1 عاقلی، رنجه شد از طعن عدو قلت هذا عجبٌ کیف یسوغ
2 راست گر گفته چه رنجی از راست؟ گر دروغ است، چه رنجش ز دروغ
1 نمود این سوال از فلاطون یکی ز دشمن چه سان کینه باید کشید؟
2 جوابش چنین داد، روشن روان به فضلی که گردد تو را بر مزید
1 ای تو نور نظر، ز دیدهٔ ما رفتی و گل به ما فرستادی
2 دیده ای را که بود در ره تو گل نه، خار جفا فرستادی
3 کرمت را چو نیست پایانی غم عالم به ما فرستادی
4 دل وچشمم، هوای روی تو داشت گل حسرت فزا فرستادی
1 علامهٔ دهر، والد والا شان چون کرد سفر به جنّت جاویدان
2 در واقعهٔ رحلت او، کلک حزین تاریخ نوشت جای او باغ جنان
1 افسوس که صاحبدل دانا ز جهان رفت نی نی غلطم، بلکه جهان را دل و جان رفت
2 پیرایه دِهِ صورت و آرایش معنی مرآت دل و دیدهٔ صاحب نظران رفت
3 یکتاگهر بحر فضیلت که ز عزت تا ساحل قدس، از صدف کون و مکان رفت
4 شد دوستیِ آل نبی کشتیِ نوحش از موج خطر، در کنف امن و امان رفت
1 تا ز عالم فانی، عارف زمان رفته از تن جهان گویی، عمر جاودان رفته
2 هر که پیشوا دارد، نور شمع ایمان را بر سرای ظلمانی، آستین فشان رفته
3 بهر سال تاریخش، خامه ام نشان می جست دل به خون تپید و گفت: دانش از میان رفته
1 احرام روضه شیخ، بستیم و شد میّسر گردید دیده روشن، از نور باهرِ شیخ
2 سالی که این سعادت، ما را میّسر آمد تاریخ این زیارت گردید، زایر شیخ
1 ای که دارد لوای اقبالت آفتاب بلند، سایه نشین
2 بود از نوبهار خلق توام نفس مشکسای فروردین
3 نکته ای هست، از رهی بشنو که خدا ناصر تو باد و معین
4 انتفاعی که از جهان دژم دارم از گردش شهور و سنین
1 ایّام، گرسنه اژدهایی ست کاو راست نواله، مغز آدم
2 گشته ست به خون مردمی سرخ این اشقر دیوزاد را، دم
3 این تیشهٔ نخل میوه افشان نگذاشت به ریشهٔ وفا، نم
4 ابنای زمان به رتبه پیش اند از ابن زیاد و ابن ملجم