1 جبهه بر خاک نه درین مسجد کز برای عبادت است اینجا
2 بهر تاریخ این بنا، هاتف گفت: درگاه حاجت است اینجا
1 لایق مدح در زمانه چو نیست خویشتن را همی سپاس کنم
2 هر چه گویم نه تهمت است و نه لاف از حسودان چرا هراس کنم؟
3 کرده باشم مقام خود را پست گرکنم مدح و التماس کنم
4 سر کیوان بگردد از مستی می دانش، اگر به کاس کنم
1 به کف تیغ من اژدها پیکری ست اباصولت شیر و خشم پلنگ
2 در این کاخ ظلمت، درخشان چراغ به دربای هیجا، تناور نهنگ
3 ز پاکی گوهر، لبالب ز آب ز خون یلانش، به رخساره رنگ
4 نماید ظفر را به ساغر شراب شکر را به کام مخالف، شرنگ
1 ای فلانی، شگفت نیست مرا از عجبهای هند و بنگاله
2 عجب آید از این که زاییده ست ماچه خر مادر تو، گوساله
1 گفت یاری، حزین بی دل را خلق را در فساد می بینم
2 همه مست شراب کبر و حسد همه غرق عناد می ببنم
3 وه چه آمد چه شد که نیکان را بدتر از قوم عاد می بینم؟
4 گفتم ای دوست، ترک عربده کن در تغافل، سداد می بینم
1 بحری ست محیط غم که در خون یازد نفس شناوران را
2 چون بیضه شکسته، صعوهٔ عشق پرواز عقاب شهپران را
3 آن غنچه دهان که شرم لعلش بر بسته زبان، سخنوران را
4 آورده به جوش خون حسرت عنّاب تو بسته شکّران را
1 ای صاحبی که از اثر رنگ و بوی تو خون کرشمه، در جگر گلستان کنم
2 گنجینهٔ ضمیر گشایم به مدح تو دست و دل نیاز، جواهر فشان کنم
3 صد گلستان بوسهٔ شرم از لب نیاز خواهم نثار راه تو ای خرده دان کنم
4 گر خامه ریزد از کف جود تو رشحه ای ابر بهار را ز حیا خوی فشان کنم
1 ای مژه و غمزه ات، صفدر صاحب قران خود شکافد به تیغ، درع دَرَد با سنان
2 منّت سرو قدت، فصل بهار خطت بار نهد بر زمین، ناز کند بر زمان
1 غزلی برده رندکی از من که نگویم ز ننگ، نامش باز
2 سخن عاشقان نمایان است بوالهوس کی شده ست محرم راز؟
3 گر نه آیین امتیاز بدی سحر هم، می زدی دم از اعجاز
4 یک دو بیتک مناسب آمده است یادم از باستان سحر طراز
1 افتاده ام به صحبت نامردمان حزین دور زمانه ام، ستمی زین بتر نکرد
2 وحشی غزال من، شده هم آخور خران جوری به کس، زمانه ازین بیشتر نکرد
3 گردن کشید، از قفسی عندلیب و گفت آسوده بلبلی که سر از بیضه برنکرد