1 پرسید دوش ساده دلی از من این سخن با سینهٔ پرآتش و با دیدهٔ پرآب
2 کاندر زمانه هر چه بود، نیست بی سبب خواه آشکار جلوه کند، خواه در حجاب
3 این معنی ازکجا زده سر، در تعجبم کابنای هند، جملگی از شیخ تا به شاب
4 یکباره، بعد حادثهٔ جان گسل که شد از التهاب آتش آن، سینهها کباب
1 در همه عمر، بر صحیفهٔ دهر هر چه این کلک مشکبار نوشت
2 اول آن را به لوح خاطر من قلم فیض کردگار نوشت
1 قدر هر سفله، از تو گشت علم ای سپهر خَم، این چه انصاف است
2 از تو، امروز کافی الملکیست هرکه تمغای کون اوقاف است
3 تا که سگ یافت می شود، ندهی به هما استخوان، که اسراف است
4 پرنیان باف، تخته کرده دکان روز بازار بوریاباف است
1 حزین، از تقاضای همّت برآنم که خوان سخن را به اخوان فرستم
2 ز شوری که از سینه ام موج زن شد به زخم جگرها، نمکدان فرستم
3 زکلک عراقی نژاد خود، از هند سوادی به خاک صفاهان فرستم
4 چه پوشم گهر را زگوهرشناسان؟ از این لعل، درجی به گیلان فرستم
1 هزار و یکصد و پنجاه و پنج هجری بود که گشت نسخه ی دیوان چارمین سپری
2 قصیده و غزل و قطعه و رباعی آن دوصد فزون ز هزار است و سی چو بر شمری
3 هنر به ماشطهٔ خامه ام کند نازش که لیلی عرب آراست در لباس دری
4 دعای رحمت، از آیندگان امیدم هست که جاده ایست بسیط زمان و ما گذری
1 در غمکدهٔ جهان ندیدم محروم تر از فقیر جاهل
2 از فقر، ندیده کام دنیا هم آخرتش ز جهل، باطل
1 روزگاریست، عقل می کوبد کنج آسایش اختیارکنم
2 در به روی جهانیان بندم کنج آسایش اختیارکنم
3 سفر دور مرگ، نزدیک است فکر سامان آن دیار کنم
4 زر داغی، کنم به کیسهٔ دل گهر اشک در کنار کنم
1 یا خاتم النبییّن، غمخوار عالمی تو پیش تو چون ننالم؟ از جور آسمانی
2 از عرض شکوه هرچند، خالی نمی شود دل از من سخن طرازی، از خامه خون چکانی
3 ناید نهفتن از من، با لطف شامل تو رازی که می نماید، در سینه ام سنانی
4 دیرینه شد چو مخلص، در حضرت است گستاخ نتوانم از تو کردن، اسرار دل نهانی
1 دوش از بَرِ یاری که دلم شیفتهٔ اوست وز شرح کمال خردش، ناطقه لال است
2 آمد به برم، قاصد فرخنده سروشی با نامهٔ عذبی، که مگر آب زلال است
3 نظمش نتوان گفت، که سلکی ست ز گوهر هرسطری از آن در نظرم عقد لآل است
4 بگشودم و برخواندم و سنجیدم و دیدم کز بنده رهی، حاصل آن نامه، سؤال است
1 شب گذشته، فتادم به خاک کوچهٔ غم هزار مرحله، ز آرامگاه راحت دور
2 دلی دیار محبّت، تنی خراب ستم لبی محیط شکایت، سری لبالب شور
3 ز گریه هر رگ مژگان چو ابر دریابار ز ناله هر سر مو، گشته بود محشر صور
4 گسسته تار امیدم فلک به زور ستم شکسته جام مرادم فلک به سنگ فتور