قدر هر سفله، از تو گشت از حزین لاهیجی قطعه 976
1. قدر هر سفله، از تو گشت علم
ای سپهر خَم، این چه انصاف است
...
1. قدر هر سفله، از تو گشت علم
ای سپهر خَم، این چه انصاف است
...
1. دنیاطلبان سهیم خود را
جان منتظرند تا برآید
...
1. ای چرخ، باید از تو در تن عرصه کم زدن
من اسب طرح دادم، این فیل مات چیست؟
...
1. افتاده ام به صحبت نامردمان حزین
دور زمانه ام، ستمی زین بتر نکرد
...
1. غزلی برده رندکی از من
که نگویم ز ننگ، نامش باز
...
1. حیرتی دارم حزین از حال ابنای زمان
کودنی چند، از چراگاه کمی و کوتهی
...
1. گشته ست صفحه، دامن دشت ختن حزین
نازم خرام کبک همایون مثال را
...
1. ریزد شکرین نکته حزین از نی کلکم
کام همه شکرشکنان ساخته شیرین
...
1. لوحش الله خامه ام که به صدق
هست با معنیش وفا و وفاق
...
1. خامهٔ مشکین من، تا شده معنی طراز
کرده جهان سخن، تنگ به دانشوران
...
1. به کف تیغ من اژدها پیکری ست
اباصولت شیر و خشم پلنگ
...
1. ای صاحبی که از اثر رنگ و بوی تو
خون کرشمه، در جگر گلستان کنم
...