1 ازچهل سال فزون شد که به شیرین سخنی من چو خورشید در اقطار جهانم مشهور
2 آن سرافیل نفس سوخته ام کزتف دل می دمد از گلوی خامهٔ من نفخهٔ صور
3 بالد از تربیت نالهٔ من شعلهٔ شوق زیر بال نفسم، گرم شود آتش طور
4 هر گهر کز رک نیسان قلم ریخته ام بود آویزه ی گوش و بر ایام و شهور
1 شاعر و شعر شناسان، قلمم را به زبان رفته ابطای حقی گاه و گه ابطای یلی؟
2 گاه در طول کند صف شکنی، گاه به عرض ذوالفقار کف خصم افکن کرار علی
3 گر گذارد قدمی سوی چپ و راست، سزاست از تهمتن نبود عیب، به میدان یلی
4 زلف لیلی ست سوادم، چه پریشان، چه به خم توبه پرداز به آرایش زلف عملی
1 ای دل، به قدر خواهش، در چشم خلق خواری آری به قدر حاجت، طالب ذلیل باشد
2 یک قطره آبرو را، نتوان به زندگی داد لب تشنه جان سپارم،گر سلسبیل باشد
3 آزادی دو عالم، در قطع آرزوهاست این نکته رهروان را، یارب دلیل باشد
1 نور دل و دیده، مجلس آرای زمان ملا عبدالله فاضل عالیشان
2 در ماه مبارک، سفری شد ز جهان تاریخ وفات اوست ماه رمضان
1 ریزد شکرین نکته حزین از نی کلکم کام همه شکرشکنان ساخته شیرین
2 از غاشیه داران کمیت است کمیتم اندیشه چو بندد، به کمیت قلمم زین
3 خونین جگر ازحسرت او، اخطل واعشی غرق عرق از خجلت او کوثر و غسلین
4 در مرحلهٔ وادی قدس است، سبکسیر در مصطبهٔ عالم ذوق است به تمکین
1 لوحش الله خامه ام که به صدق هست با معنیش وفا و وفاق
2 ترجمان غم نهان من است چون زبان، بسته با دلم میثاق
3 هم نی خوش نوا و هم نایی آه عشاق و ناله سنج عراق
4 پیکر عشق را بود محیی شاهد حسن را بود خلاق
1 مولود عزیز، قرّهٔ العین کمال افزود کمال، ماه فروردین را
2 از سال ولادتش، دهد نام، خبر بشماری اگر، میرضیاء الدّین را
1 هر روز کز سرور تو ای شاه بگذرد روزی مرا هم از غم جانکاه بگذرد
2 آخر، نه راحت تو بماند نه محنتم این هر دو، چون نسیم سحرگاه بگذرد
3 بر هر که هست، چون خوش و ناخوش، گذشتنی است خرّم کسی که با دل آگاه بگذرد
1 خامهٔ مشکین من، تا شده معنی طراز کرده جهان سخن، تنگ به دانشوران
2 سر نتواند فراخت، حاسد برگشته بخت خامه مرا در بنان، تیر بود درکمان
1 گشته ست صفحه، دامن دشت ختن حزین نازم خرام کبک همایون مثال را
2 در حکم ماست ملک سلیمانی سخن گوییم شکر سلطنت بی زوال را
3 نیروی کلک ماست که بالیده از غرور بر خاک عجز، ناصیهٔ پور زال را
4 اوج فلک در آب گهر گشته غوطه ور کلکم گشوده تاکف دریا نوال را