92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار حزین لاهیجی / غزلیات حزین لاهیجی

غزلیات حزین لاهیجی

1 وفاپیشگان، دوستداران خدا را بگویید آن یار دیر آشنا را

2 که بیگانگی تا کی و چند، ظالم؟ چه شد مهربانی، چه آمد وفا را؟

3 شگفته ست رنگین بهار سرشکم ببین در برم، اشک گلگون قبا را

4 قدم رنجه فرما و بنشین به چشمم گره باز کن ابروی دلگشا را

1 به آب از آتش می داده ام خاک مصلّا را به باد، از نالهٔ نی دادهام، ناموس تقوا را

2 جبین را سجده فرسای در پیر مغان کردم به بام کعبهٔ دل می زنم، ناقوس ترسا را

3 برهمن زادهٔ زنّاربندی برده ایمانم که سودا می کنم باکفر زلفش دبن و دنیا را

4 نه ماضی هست پیش من نه مستقبل، خوشا حالم یکی از قطع خواهش کرده ام، امروز و فردا را

1 رنگینی دکّان شود آن چشم سیه را از خونم اگر غازه دهد، تیغ نگه را

2 آن غالیه گون خال، ندانم به چه تقصیر در نیل کشد اختر این بخت سیه را؟

3 یک تشنه جگر را به زنخدان تو ره نیست خضر خط سبز است که دارد سر چه را

4 امروز زمین، زیر پی لشکر حسن است بر طرف بناگوش ببین گرد سپه را

1 رخصت آشتی مده، غمزهٔ غم زدای را مهر زبان دل مکن، نرگس سرمه سای را

2 چند نگاه تلخ تو، زهر کند به ساغرم چاشنی تبسّمی، لعل کرشمه زای را

3 رفته چه فتنه ها ز تو بر سر عقل و دین من باز به تاب داده ای، طرّهٔ مشکسای را

4 دل شودت ز غصه خون، گرچه ز سنگ خاره است آن نکنی که سرکنم، گریهٔ های های را

1 هرگز نرسد رشحهٔ کامی به لب ما گردون کر و لال است زبان طلب ما

2 ما همره بختیم و تو همسایه خورشید ساکن نتوان کرد به کافور، تب ما

3 با عشق چه سازد خنکیهای تو زاهد؟ ای زلف، مزن بیهده پهلو به شب ما

4 ای عقل فرومایه، به اندازه قدم نه ما بندهٔ عشقیم، نگهدار ادب ما

1 درین دریای بی پایان، درین طوفان شورافزا دل افکندیم، بسم الله مجریها و مرسیها

2 مگر این بحر بی پایان، حریف درد دل گردد که دارد در جگر دریای آتش، حرص استسقا

3 ز راه فیض، نتوان دیدهٔ امّید پوشیدن که باشد کاروان مصر، بوی پیرهن کالا

4 نکونامان، سر شوریده ای دارم به ننگ اندر غم آشامان، دل دریاکشی دارم نهنگ آسا

1 از فیض ریزش مژه، تر شد دماغ ما افتاد سایهٔ رگ ابری به باغ ما

2 خودکامیی ز تلخی دشنام داشتیم شیرین تبسّمی نمکی زد به داغ ما

3 ما گر فسرده ایم صبا را چه می شود؟ ره گم نکرده بوی گلی، تا دماغ ما

4 دستش به داغ عشق، همان دور از آتش است پروانه ای که خویش نزد بر چراغ ما

1 ستم، از ملک دل بیرون کند فرمانروایان را ستمگر دشمن بیگانه سازد، آشنایان را

2 نماید دور بر کاهل قدم، نزدیکی منزل ره خوابیده ای در پیش باشد، خفته پایان را

3 نمی گردد به مردم قدر مرد و مردمی روشن به نامردان بیفتد کار اگر، مرد آزمایان را

4 کلید از چاره سازی، بستگی هرگز نمی بیند نمی افتد گره در کار خود، مشکل گشایان را

1 بیابان مرگ حسرت کرده ای مشت غبارم را به باد دامنی روشن نما، شمع مزارم را

2 نمی آید به لب افسانهٔ بخت سیاه من نگاه سرمه سایی، تیره دارد روزگارم را

3 نگاهی کن که فارغ گردم از درد سر هستی بیا ساقی به یک پیمانه می بشکن خمارم را

4 درین بستان سرا از سرد مهری، چون گل رعنا خزان رنگ زردی در میان دارد بهارم را

1 از چاره عاجزم مژه اشکبار را ساکن چه سان کنم؟ رگ ابر بهار را

2 نتوان ستردن از دل خون گشته داغ عشق ناخن عبث مزن، جگر لاله زار را

3 دایم شمرده از دل روشن ضمیر خوبش چون صبح می کشم نفس بی غبار را

4 دل در کفن، ز شوخی مژگان کافری آورده در تَپش، رگ سنگ مزار را

آثار حزین لاهیجی

92 اثر از غزلیات حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی