6 اثر از قصاید حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار حزین لاهیجی / قصاید حزین لاهیجی

قصاید حزین لاهیجی

1 تا در چمن این سرو برازنده چمان است چیزی که به دل نگذرد اندوه خزان است

2 چشمش نشد از دولت دیدار تو محروم پیداست که آیینه ز صاحب نظران است

3 بی ناوک بیداد تو آسایش دل نیست تیر تو مگر در تن عاشق رگ جان است

4 فریاد که از رشک به لب ناله شکستند در قافلهٔ عشق جرس بسته زبان است

1 تا دیده ز دل، نیم قدم ره به میان است از پرده برآ، چشم جهانی نگران است

2 محروم مهل دیدهٔ امّید جهان را ای آنکه حریمت دل روشن گهران است

3 بی روی تو در دیده بود خار، نگاهم بی وصف تو جان در تن من بار گران است

4 از چاشنی عهد تو ترسم که نماند اندک رگ تلخی که در ابروی بتان است

1 خوش آنکه دل به یاد تو رشک چمن شود زلفت سمن، بهار خطت یاسمن شود

2 ریزم ز بس به یاد عقیق لبت سرشک دامن زکاوش مژه کان یمن شود

3 جز پرده های دیدهٔ یعقوب، باب نیست پیراهنی که محرم آن گلبدن شود

4 سوزد حلاوتش لب حوران خلد را کوثر اگر به چاشنی آن دهن شود

1 به وصفت اگر خامه لب تر نماید تحکّم به خضر و سکندر نماید

2 رواق جلال تو شأن بزرگی به این کاخ فیروزه منظر نماید

3 کند خاک خجلت به سر، بحر و کان را کَفَت بس که ایثار گوهر نماید

4 نسیمی که خیزد ز گلگشت کویَت دماغِ خرد را معطّر نماید

1 می رسدم از سخن رایت جم داشتن مشرق و مغرب زمین، زیر قلم داشتن

2 لایق شان من است، مژده به انصاف ده نوبت شاهی زدن، خامه علم داشتن

3 لفظ و معانی بود، زیر رکابم روان این بود اندر جهان، خیل و حشم داشتن

4 پیشهٔ فکر من است، غوطه به دریا زدن شیوهٔ کلک من است، معجزِِ دَم داشتن

1 آنجا که خامه، شکّر گفتار بشکند طوطی، سخن به غنچهٔ منقار بشکند

2 در عالمی که خبرت و انصاف جوهری ست نظمم بهای گوهر شهوار بشکند

3 دامان ابر از عرق شرم تر شود کلکم چو آستین گهربار بشکند

4 آنجا که رای روشنم از رخ کشد نقاب آیینه را روایی بازار بشکند

1 ای نگاهت به صید دل، بازی مژه ها جمله در سنان بازی

2 هر چه دل می بری به عشوه و ناز بی نیازا، نباز در بازی

3 گر به ساغر کنم شراب بهشت نکند با نگاهت انبازی

4 برفروزی ز باده چون به چمن گل سوری به بوته بگدازیا

1 مژده یاران که ازین منزل ویران رفتم رستم از جسم گران، از پی جانان رفتم

2 ای هزاران هوادار نفیری بزنید جستم از قید قفس، سوی گلستان رفتم

3 شبنم آسا چه غم از دامن آلوده مرا که به سرچشمه خورشید درخشان رفتم

4 گرچه دانم که ره عشق ندارد پایان به هوای سر آن زلف پریشان رفتم

1 نظر کن در سواد صفحه ام تا گلستان بینی گذر کن دفترم را تا بهار بی خزان بینی

2 صریر خامه ام در طاق هفتم آسمان یابی صفیر ناله ام را گوشوار عرشیان بینی

3 شکوه عشق بخشیده ست اقبال فریدونم قلم را در بنان من، درفش کاویان بینی

4 ز لفظ آهنین پیکر،که داوود خرد بافد کمیت خامه ام را بر کتف برگستوان بینی

1 مشکینه طرّه ای به شب عنبرین لباس آمد به خواب من پی آشفتن حواس

2 نی شب، سواد چشم غزالان خوش نگه نی خواب، سرمهٔ نظر پاک حق شناس

3 نی طرّه، مشکسای دماغ نسیم خلد پیچیده زو به مغز خسان جهان عطاس

4 در پرده داشت از شب مشکین پرند زلف شمعی که طور کرده ازو نور اقتباس

آثار حزین لاهیجی

6 اثر از قصاید حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.