غیر، نفی غیرت یکتای بی از حزین لاهیجی قصیده 1
1. غیر، نفی غیرت یکتای بی همتاستی
نقش لا در چشم وحدت بین من الاستی
...
1. غیر، نفی غیرت یکتای بی همتاستی
نقش لا در چشم وحدت بین من الاستی
...
1. پرتو روی تو را نیست جهان پرده دار
امتلأ الخافقین شارق ضوء النهار
...
1. پیوند بود با رگ جان خار ستم را
کو گریه که شاداب کند، کشت الم را؟
...
1. جان تازه ز تردستی ابر است جهان را
آبی به رخ آمد، چه زمین را چه زمان را
...
1. مرغ شب پیشتر از آنکه برآرد آواز
دل شوریده نوا، زمزمه ای کرد آغاز
...
1. از چاک سینه چون جرس آوا برآورم
تا شهریان عقل به صحرا برآورم
...
1. ای موی تو را غالیه سا عنبر سارا
چون نافه سیه روزم از آن زلف شب آسا
...
1. ای نفس کجا بود تو را مولد و منشا؟
بر تودهٔ غبرا چه کنی منزل و مأوا
...
1. آمد سحر ز کوی تو دامن کشان صبا
اهدی السّلام منک عَلی تابع الهدا
...
1. کای آستان قصر جلال تو عرشسا
وی مهر ومه به راه توکمترز نقش پا
...
1. ای نور دیده را به غبار تو التجا
خاک درت به کعبهٔ دلها دهد صفا
...
1. گردی ز آستان تو یا مبدء النعم
چشم امیدوار مرا منتهی الرّجا
...