6 اثر از قصاید حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار حزین لاهیجی / قصاید حزین لاهیجی

قصاید حزین لاهیجی

1 پرتو روی تو را نیست جهان پرده دار امتلأ الخافقین شارق ضوء النهار

2 ای من و بهتر ز من، بندهٔ فرمان تو گر دل و گر دین بری، این لنا الاختیار؟

3 عالم اگر دشمن است چون تو پناهی چه غم؟ رد شطاط الذی، عند ذوی الاقتدار

4 لطف تو بیگانه نیست، از چه شفیع آورم؟ بائسک المستجیر، عزتک المستجار

1 غیر، نفی غیرت یکتای بی همتاستی نقش لا در چشم وحدت بین من الاستی

2 فرقهٔ اشراقیان و زمرهٔ مشائیان غوطه در حیرت زدند، این چشمه حیرت زاستی

3 غوص این دریا دمی در خود فرو رفتن بود سر برآری گر ز خود، قطره نه ای دریاستی

4 عالم از خورشید رخسارش تجلی زار شد آفتابی در دل هر ذرّه ای پویاستی

1 پیوند بود با رگ جان خار ستم را کو گریه که شاداب کند، کشت الم را؟

2 صد شکرکه در وادی تفسیدهٔ حرمان دارد قدمم، درگره آبله یم را

3 ای فتنه، سر عربده بردارکه چون صبح ما تیغ کشیدیم و گشودیم علم را

4 بخت ار نبود قوت بازوی هنر هست پیچد قلمم پنجه شیران اجم را

1 جان تازه ز تردستی ابر است جهان را آبی به رخ آمد، چه زمین را چه زمان را

2 افلاک شد از عکس گل و لاله شفق رنگ مشّاطهٔ نوروز بیاراست جهان را

3 ساقی دم عیش است نبازی به تغافل بر آب اساس است جهان گذران را

4 این جوش بهار است که چون شور قیامت از خاک برانگیخت شهیدان خزان را

1 مرغ شب پیشتر از آنکه برآرد آواز دل شوریده نوا، زمزمه ای کرد آغاز

2 می سرایید دل و کلفت آواز نبود ایمن از فتنه گریهای زبان غمّاز

3 دادم از شور جنون بال و پر شوق به هوش کردم از شوق درون، روزنهٔ گوش فراز

4 تا چه راز است که از پرده برون می آید؟ تا چه تار است که اندیشه، کشیده ست به ساز؟

1 از چاک سینه چون جرس آوا برآورم تا شهریان عقل به صحرا برآورم

2 کشتی دل فسرده به خشکی فکنده است این قطره را فشرده و دریا برآورم

3 تا کار داغ عشق به سامان کنم تمام چون شمع ز آستین ید طولا برآورم

4 نقد است نسیه های جهان پیش عارفان امروز سر ز روزن فردا برآورم

1 ای موی تو را غالیه سا عنبر سارا چون نافه سیه روزم از آن زلف شب آسا

2 دیدار تو را چهره گشا دیده ی حق بین رخسار تو را روی نما، نور تجلّا

3 هم روی تو پیرایهٔ صد مسأله حکمت هم موی تو سرمایهٔ صد مرحله سودا

4 شیرازهٔ آرام، ز زلف تو مشوّش سی پارهٔ ایام به عهد تو، مجزا

1 ای نفس کجا بود تو را مولد و منشا؟ بر تودهٔ غبرا چه کنی منزل و مأوا

2 در مهبط ادنیٰ به خساست چه نشینی؟ ای گشته فراموش تو را، مصعد اعلی

3 تا چند به پیمایش این شیب و فرازی؟ بالاتر از این بود تو را پایه والا

4 زندانی جسم کهنم رَبِّ ترحّم اقبل بقَبول حَسَنِ ربِّ دعانا

1 آمد سحر ز کوی تو دامن کشان صبا اهدی السّلام منک عَلی تابع الهدا

2 جز عشق هر چه هست ضلال است و گمرهی از بنده راه راست، ز عشق است تا خدا

3 شد زان سلام زنده، عظام رمیم من گفتم به صد نیاز که اهلاً و مرحبا

4 داری اگر دگر سخن از یار بازگو گفتا زیاد ازین نبود هوش آشنا

1 کای آستان قصر جلال تو عرشسا وی مهر ومه به راه توکمترز نقش پا

2 روشن فروغ رای تو کالنّور فی الظّلم در دل خیال روی تو، کالبدر فی الدجا

3 خیّاط قدرت ملک العرش دوخته ست بر قدکبریای تو، تشریف انما

4 تبلیغ بلّغ است ز شأن تو آیتی توقیع کبریای تو، تنزیل هل اتی

آثار حزین لاهیجی

6 اثر از قصاید حزین لاهیجی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید حزین لاهیجی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی