1 گر فاش شود عیوب پنهانی ما ای وای به خجلت و پریشانی ما
2 ما غره به دینداری و شاد از اسلام گبران متنفر از مسلمانی ما
1 ای غیر بر غم تو درین دیر خراب با یار شب و روز کشم جام شراب
2 از ساغر هجر و جام وصلش شب و روز تو خون جگر خوری و من بادهٔ ناب
1 از عشق کز اوست بر لبم مهر سکوت هر دم رسدم بر دل و جان قوت و قوت
2 من بندهٔ عشق و مذهب و ملت من عشق است و علی ذالک احیی و اموت
1 روی تو که رشک ماه ناکاسته است باغی است که از هر گلی آراسته است
2 گر زان که خدا نیز وفائی بدهد آنی که دل من از خدا خواسته است
1 ساقی فلک ارچه در شکست من و توست خصم تن و جان میپرست من و توست
2 تا جام شراب و شیشهٔ می باشد در دست من و تو، دست دست من و توست
1 این تیغ که شیر فلکش نخجیر است شمشیر وکیل آن شه کشورگیر است
2 پیوسته کلید فتح دارد در مشت آن دست که بر قبضهٔ این شمشیر است
1 این تیغ که در کف آتشی سوزان است هم دشمن عمر و هم عدوی جان است
2 با این همه جان بخشد اگر نیست شگفت چون در کف فیاض هدایت خان است
1 این تکیه که رشک گلستان ارم است مانند حرم مکرم و محترم است
2 بگریز در آن از ستم چرخ که صید از هر خطر ایمن است تا در حرم است
1 یک لحظه کسی که با تو دمساز آید یا با تو دمی همدم و همراز آید
2 از کوی تو گر سوی بهشتش خوانند هرگز نرود وگر رود باز آید
1 هر شب به تو با عشق و طرب میگذرد بر من زغمت به تاب و تب میگذرد
2 تو خفته به استراحت و بی تو مرا تا صبح ندانی که چه شب میگذرد