1 یارب رود از تنم اگر جان چه شود وز رفتن جان رهم ز هجران چه شود
2 مشکل شده زیستن مرا بی یاران از مرگ شود مشکلم آسان چه شود
1 گر فاش شود عیوب پنهانی ما ای وای به خجلت و پریشانی ما
2 ما غره به دینداری و شاد از اسلام گبران متنفر از مسلمانی ما
1 ای مستمعان را ز حدیث تو سرور وی دیدهٔ صاحب نظران را ز تو نور
2 جز حرف و رخت گر شنوم ور بینم گوشم کر باد الهی و چشمم کور
1 هر گل که شمیم مشکبار آید ازو بیروی تو خاصیت خار آید ازو
2 جانی که گرامیتر از آن چیزی نیست ای جان جهان بی تو چکار آید ازو
1 زان روز که شد بنای این نه طارم بس دور زد آسمان و گردید انجم
2 تا یک در بینظیر آمد به وجود وان در یگانه کیست مریم خانم
1 افسوس که از همنفسان نیست کسی وز عمر گرانمایه نمانده است بسی
2 دردا که نشد به کام دل یک لحظه با همنفسی بر آرم از دل نفسی
1 آن گل که چو من هزار دارد بلبل دانی به سرش چیست پریشان کاکل
2 روئیده میان سبزهزاری ریحان یا سرزده در بنفشه زاری سنبل
1 دارم ز جدایی غزالی که مپرس در جان و دل اندوه و ملالی که مپرس
2 گوئی چه بود درد تو دردی که مگوی پرسی چه بود حال تو حالی که مپرس
1 هر شب به تو با عشق و طرب میگذرد بر من زغمت به تاب و تب میگذرد
2 تو خفته به استراحت و بی تو مرا تا صبح ندانی که چه شب میگذرد
1 ای خواجه که نان به زیردستان ندهی جان گیری و نان در عوض جان ندهی
2 شرمت بادا که زیردستان ضعیف از بهر تو جان دهند و تو نان ندهی