1 دست ساقی ز دست حاتم خوشتر جامی که دهد ز ساغر جم خوشتر
2 آن دم که دمد ز گوشهٔ لب نایی در نی، ز دم عیسی مریم خوشتر
1 مهجور تو را شب خیالی که مپرس رنجور تو را روز ملالی که مپرس
2 گفتی هاتف چه حال داری بی من در گوشهای افتاده به حالی که مپرس
1 از جور بتی ز عمر خود سیر شدم وز بیدادش ز عمر دلگیر شدم
2 از تازه جوانی که به پیری برسد ناکرده جوانی به جهان پیر شدم
1 بر روی زمین نه کار یک کس دلخواه کار همه کس ز آسمان ناله و آه
2 کاری چو زمین و آسمان نگشایند بس دیدن خاک تیره و دود سیاه
1 بس مرد که لاف میزد از مردی خویش در پیرهزنی دیدم ازو مردی بیش
2 ابنای زمانه دیدم اغلب هاتف مردند ولی با لب و با سبلت و ریش
1 این ریخته خون من و صد همچو منی هر لحظه جدا ساختی جانی ز تنی
2 عذرت چه بود چو روز محشر بینی بر دامن خویش دست خونین کفنی
1 این تکیه که رشک گلستان ارم است مانند حرم مکرم و محترم است
2 بگریز در آن از ستم چرخ که صید از هر خطر ایمن است تا در حرم است
1 از عشق تو جان بی قراری دارم در دل ز غم تو خار خاری دارم
2 هر دم کشدم سوی تو بیتابی دل میپنداری که با تو کاری دارم
1 ای در حرم و دیر ز تو صد آهنگ بیرنگی و جلوه میکنی رنگ به رنگ
2 خوانند تو را مؤمن و ترسا شب و روز در مسجد اسلام و کلیسای فرنگ
1 دلخستهام از ناوک دلدوز فراق جان سوخته از آتش دلسوز فراق
2 دردا و دریغا که بود عمر مرا شبها شب هجر و روزها روز فراق