10 اثر از غزلیات در دیوان اشعار هاتف اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار هاتف اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

غزلیات در دیوان اشعار هاتف اصفهانی

1 به گردون می‌رسد فریاد یارب یاربم شب‌ها چه شد یارب در این شب‌ها غم تاثیر یارب‌ها

2 به دل صدگونه مطلب سوی او رفتم ولی ماندم ز بیم خوی او خاموش و در دل ماند مطلب‌ها

3 هزاران شکوه بر لب بود یاران را ز خوی تو به شکرخنده آمد چون لبت، زد مهر بر لب‌ها

4 ندانی گر ز حال تشنگان شربت وصلت ببین افتاده چون ماهی طپان بر خاک طالب‌ها

1 سوی خود خوان یک رهم تا تحفه جان آرم تو را جان نثار افشان خاک آستان آرم تو را

2 از کدامین باغی ای مرغ سحر با من بگوی تا پیام طایر هم آشیان آرم تو را

3 من خموشم حال من می‌پرسی ای همدم که باز نالم و از نالهٔ خود در فغان آرم تو را

4 شکوه از پیری کنی زاهد بیا همراه من تا به میخانه برم پیر و جوان آرم تو را

1 جوانی بگذرد یارب به کام دل جوانی را که سازد کامیاب از وصل پیر ناتوانی را

2 به قتلم کوشی ای زیبا جوان و من درین حیرت که از قتل کهن پیری چه خیزد نوجوانی را

3 تمام مهربانان را به خود نامهربان کردم به امیدی که سازم مهربان نامهربانی را

4 چه باشد جادهی ای سرو سرکش در پناه خود تذرو بی‌پناهی قمری بی آشیانی را

1 جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجا ذره است این، آفتاب است، این کجا و آن کجا

2 دست ما گیرد مگر در راه عشقت جذبه‌ای ورنه پای ما کجا وین راه بی‌پایان کجا

3 ترک جان گفتم نهادم پا به صحرای طلب تا در آن وادی مرا از تن برآید جان کجا

4 جسم غم فرسود من چون آورد تاب فراق این تن لاغر کجا بار غم هجران کجا

1 تو ای وحشی غزال و هر قدم از من رمیدن‌ها من و این دشت بی‌پایان و بی‌حاصل دویدن‌ها

2 تو و یک وعده و فارغ ز من هر شب به خواب خوش من و شب‌ها و درد انتظار و دل طپیدن‌ها

3 نصیحت‌های نیک اندیشیت گفتیم و نشنیدی چها تا پیشت آید زین نصیحت ناشنیدن‌ها

4 پر و بالم به حسرت ریخت در کنج قفس آخر خوشا ایام آزادی و در گلشن دویدن‌ها

1 به بزمم دوش یار آمد به همراه رقیب اما شبی با او بسر بردم ز وصلش بی‌نصیب اما

2 مرا بی او شکیبایی چه می‌فرمائی ای همدم شکیب آمد علاج هجر دانم کو شکیب اما

3 ز هر عاشق رموز عشق گل ز مرغان چمن نتوان شنید از عندلیب اما

4 خورد هر تشنه لب آب از لب مردم فریب او از آن سرچشمه من هم می‌خورم گاهی فریب اما

1 جان و دلم از عشقت ناشاد و حزین بادا غمناک چه می‌خواهی ما را تو چنین بادا

2 بر کشور جان شاهی ز اندوه دل آگاهی شادش چو نمی‌خواهی غمگین‌تر ازین بادا

3 هر سرو که افرازد قد پیش تو و نازد چون سایه‌ات افتاده بر روی زمین بادا

4 با مدعی از یاری گاهی نظری داری لطف تو به او باری چون هست همین بادا

1 ناقه آن محمل نشین چون راند از منزل مرا جان قفای ناقه رفت و دل پی محمل مرا

2 ز آتش رشکم کنی تا داغ، هر شب می‌شوی شمع بزم غیر و می‌خواهی در آن محفل مرا

3 بعد عمری زد به من تیغی و از من درگذشت کشت لیک از حسرت تیغ دگر قاتل مرا

4 بارها گفتم که پیکانش ز دل بیرون کشم جهدها کردم ولی برنامد این از دل مرا

1 گل خواهد کرد از گل ما خاری که شکسته در دل ما

2 از کوی وفا برون نیائیم دامن‌گیر است منزل ما

3 مرغان حرم ز رشک مردند چون بال فشاند بسمل ما

4 نام گنهی نبرد تا کشت ما را به چه جرم قاتل ما

1 نوید آمدن یار دلستان مرا بیار قاصد و بستان به مژده جان مرا

2 فغان و ناله کنم صبح و شام و در دل یار فغان که نیست اثر ناله و فغان مرا

3 فغان که تا به گلستان شکفت گل، بادی وزید و زیر و زبر کرد آشیان مرا

4 مرا جدا ز تو ویرانه‌ای است هر شب جای که سوخت آتش هجر تو خانمان مرا

آثار هاتف اصفهانی

10 اثر از غزلیات در دیوان اشعار هاتف اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار هاتف اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی