11 اثر از قصاید در دیوان اشعار سید حسن غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار سید حسن غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

قصاید در دیوان اشعار سید حسن غزنوی

1 چو عزم کردم سوی سفر برأی صواب بریده گشت امیدم ز صحبت احباب

2 بدان امید که بهتر شود مگر کارم به من رسید هزاران هزار رنج و عذاب

3 گهی چو مور بکوشیدم از پی اخوان گهی چو مار بپیچیدم از غم اصحاب

4 دراین تفکر بودم که آن بت سرکش بر من آمد بی التماس من بشتاب

1 زهی ز روی زمین برگزیده شاه ترا بر آسمان شرف داده پایگاه ترا

2 امیر عادل تغری تغان دریا دل که جان سپارد از دل همه سپاه ترا

3 خدای داند و بس تا چگونه می زیبد جلال و دولت و اقبال عز و جاه ترا

4 بسا مصاف که راه ظفر در او گم بود ستاره وار خدنگت نموده راه ترا

1 چو دولت رفت بر تخت امارت مه تاجش پذیرفت استدارت

2 وزیری جست فحل و شهم و مقبل که باشد در همه کارش مهارت

3 بسازد کار عقبی از کفایت نگیرد نام دنیا از حقارت

4 به عزت ماه گردون سعادت بگوهر در دریای طهارت

1 شاه شاهان جهان بر تخت سلطانی نشست مردم چشم سلاطین در جهانبانی نشست

2 منت ایزد را که از نامش نشان خسروی بر طراز جامه رفت وبر زر کانی نشست

3 منت ایزد را که باری هم شهنشاهی به حق در مبارک مسند اسکندر ثانی نشست

4 منت ایزد را که در صدر خراسان و عراق هم خداوند عراقی و خراسانی نشست

1 چشمم ز غمت عقیق بار است رازم ز پی تو آشکار است

2 از عشق تو بی قرار گشتم عشق تو هنوز برقرار است

3 بیچاره دل من ای نگارین بی از تو مپرس تا چه زار است

4 در کار دلم یکی نظر کن کش با تو هزار گونه کار است

1 جان را ز عارض و لب او شیر و شکر است دل را ز طره و رخ او مشک و عنبر است

2 هم دل در آن وصال چو با عنبر است مشک هم جان در آن فراق چو با شیر شکر است

3 آشوب عقلم آن شبه عاج مفرشست نقل امیدم آن شکر پسته شکر است

4 در دیده اشک هست ولیکن لبالب است در سینه درد هست ولیکن سراسر است

1 آرامش و رامش همگان را بدر ماست بخشایش و بخشش ره جد و پدر ماست

2 گر در سهریم از جهت خلق سزد آن کین خفتن فتنه ز فراوان سهر ماست

3 ما را دل اگر هست قوی نیست عجب زانک خوش خوئی و شیرین سخنی گل شکر ماست

4 خورشید زند تیغ و شود منکسف از ماه آری چه عجب ماه بشکل سپر ماست

1 بر اعتدال هوا عدل شاه یار شده است چهار فصل جهان سر به سر بهار شده است

2 ز نفخت کرم شاه خاک پست و فرود چو آتش و می گلرنگ و آبدار شده است

3 برای دیدن او نرگس مضاعف را دو چشم گوئی در بوستان چهار شده است

4 نبود وقت شکوفه ولیک از این شادی ز خنده شاخ درختان شکوفه بار شده است

1 ای شاه دور چتر تو چرخ دگر شده است دولت عروس ملک ترا جلوه گر شده است

2 از حلقه جای شیر سوار ستارگان هم نام تو که شحنه چرخ است بر شده است

3 علم علی تو داری و آئین خوب تو آیینه دار صورت عدل عمر شده است

4 اینک ز حسن جلوه طاوس کز شرف درگاه تو نشیمن اهل نظر شده است

1 خاک را از باد بوی مهربانی آمد است در ده آن آتش که آب زندگانی آمد است

2 نرگس خوشبوی مخمور طبیعی خاستست بید خرم روی سر مست جوانی آمد است

3 باغ مهمان دوست برگ میزبانی ساخته است مرغ اندک زاد در بسیاردانی آمده است

4 باد نقاشی است یا عصار کو هر صبحدم این توانائیش بین کز ناتوانی آمد است

آثار سید حسن غزنوی

11 اثر از قصاید در دیوان اشعار سید حسن غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار سید حسن غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی