دوش از تو چو ناامید برگردیدم از مجد همگر رباعی 529
1. دوش از تو چو ناامید برگردیدم
بالین ز سرشک دیده پر خون دیدم
...
1. دوش از تو چو ناامید برگردیدم
بالین ز سرشک دیده پر خون دیدم
...
1. هر چند که در تو بیشتر می نگرم
بیش است به دیدن تو میل نظرم
...
1. گفتی که به فریاد رسی یکبارم
زنهار دهی گره چو افتد در کارم
...
1. دی گفت ز روی آزمون دلدارم
دل برداری ز من چنین پندارم
...
1. تا چند دریغ قلم رانده خورم
تا کی غم نامه های ناخوانده خورم
...
1. بر من چو گذر کند بت کشمیرم
در دیده قیاس چشم مستش گیرم
...
1. نز روزه فرض و مستحب می ترسم
نز سنت با رنج و تعب می ترسم
...
1. تا چند جفای این غم آباد کشم
و آزار ز هر بنده و آزاد کشم
...
1. زین دام بلا که در وی افتاد دلم
بس در که به روی فتنه بگشاد دلم
...
1. از بسکه رسد زخم غمت سوی دلم
با درد تو در ساخته شد خوی دلم
...
1. شمعم که ز تست جانم ای جانانم
بی سوز تو زیست یک نفس نتوانم
...
1. ترسم که شبی سحر دعائی بکنم
وز سوز به گریه های هائی بکنم
...