هر لحظه دو چشمم آرزوی از قدسی مشهدی رباعی 301
1. هر لحظه دو چشمم آرزوی تو کنند
دزدیده ز هم، نظر به روی تو کنند
...
1. هر لحظه دو چشمم آرزوی تو کنند
دزدیده ز هم، نظر به روی تو کنند
...
1. آن قوم که با عشق نه از یک جایند
مستغرق عشقند و هوسپیمایند
...
1. ای آن که کنی سعی در اثبات وجود
این راه، به پای عقل نتوان پیمود
...
1. در معرفت آن که عشق بر عقل افزود
در راه طلب نگشت سعیش نابود
...
1. گر معرفت الله نباشد مقصود
زین انس مجازی تن و روح چه سود؟
...
1. کوچک خرد ار چه زود عاشق نشود
تا جان به تنش بود، پی عشق بود
...
1. خواهم عدمی که پیش از این داشت وجود
کاین هستی پوچ را در او راه نبود
...
1. آن را که دل از دو کون آزاد بود
کی طبع به وصل این و آن شاد بود
...
1. فرزانه به قید شهر و کو بند بود
پیوسته اسیر زن و فرزند بود
...
1. از نور رخت، سها چو خورشید بود
آن کش تو نه ای امید، نومید بود
...
1. دل را به دعای تو صد امید بود
با لطف تو چشم ثمر از بید بود
...
1. در عشق، کسی که نو گرفتار بود
باید به جگرسوختهای یار بود
...