23 اثر از قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی

1 بهر چیزی بود خرسند هرکش قدر بی بالا بهفت اقلیم نپسندد کسی کش همتی والا

2 ز خاک و باد و آب آتش شرف دارد فزون زیرا که چون باشد سوی پستی بود میلش سوی بالا

3 ندارد هیچ مخلوقی بعالم قدرت خالق ندارد هیچ مولایی بگیتی همت مولا

4 همیشه همت مولا فراز شیب و گل باشد همیشه همت مولا فراز گنبد اعلا

1 ای روا بر شهریاران جهان فرمان ترا هرچه باید خسروانرا داده آن یزدان ترا

2 هرکجا ماهی است یا ساقیست یا دربان ترا هرکجا شاهی است یا بندی است یا مهمان ترا

3 دشت همچون محشر است از خیل گوناگون ترا شهر همچون جنت است از نعمت الوان ترا

4 ساقیان ما هروی و چیره بر مردان ترا مطربان چرب دست و چیره بر دستان ترا

1 تا داد باغ را سمن و گل بنونوا بلبل همی سراید بر گل بنونوا

2 رود و سرود ساخته بر سرو فاخته چون عاشقی که باشد معشوق او نوا

3 مشک و عبیر بارد بر گلستان شمال در و عقیق کارد در بوستان هوا

4 بر نیلگون بنفشه فشاند شکوفه باد همچون ستارگان زبر نیلگون سما

1 تا دل من در هوای نیکوان گشت آشنا در سرشک دیده ام کرد این دل خونین شنا

2 تا مرا بیند بلا با کس نبدد دوستی تا مرا بیند هوی با کس نگردد آشنا

3 من بدی را نیک تر جویم که مرد مرا بدی من بلا را بیشتر خواهم که مردم را بلا

4 گر بلای عاشقی بر من قضای ایزدیست تن نهادم بر بلا و دل ببستم بر قضا

1 تا خلد بباغ داد رونق را خوش گشت نوا مرغ مطوق را

2 از ناله بلبل و نسیم گل بفزود هوی دل مشوق را

3 در باغ هوا به کمترین نقشی انگشت گزان کند خورنق را

4 داده است صبا بفرق کوه از گل طاوس بدل خروس افرق را؟

1 تا فزون شد مهر و بالا رفت مهر اندر هوا عاشقان را بر بتان بفزود مهر اندر هوا؟

2 مشک ساید هر زمانی بر هوا باد از زمین در ببارد بر زمین هر ساعتی ابر از هوا

3 چون بهم در عقیقین گشته با مینا رفیق قطره شد بر گل نشسته گل شکفته بر گیا

4 سبزه بر صحرا رها گشت از بروز بهمنی چون حواصل کز کنار او شود طوطی رها؟

1 چو بگشاید نگار من دو بادام و دو مرجان را بدین نازان کند دل را بدان رنجان کند جان را

2 من و جانان بجان و دل فرو بستیم بازاری که جانان دل مرا داده است من جان داده جانان را

3 چو نار کفته دارم دل بنار تفته آگنده از آن گاهی که دل دادم نگار نار پستان را

4 من از مژگان بیارایم بمروارید و مرجان رخ چو از سی و دو مروارید بردارد دو مرجان را

1 سرخ گل بشکفت وزو شد باغ و بستان بابها خلد بگشاده است گوئی سوی بستان بابها

2 بید را از باد بالش سرو را از آب کش مرغ را از لاله بستر مرغ را از نم نما

3 شاخ گل گشته دو تا چون عاشقان از بار هجر ساخته بلبل بر او چون عاشقان زیر و دو تا

4 گل چو شمع افروخته بلبل بر آن دلسوخته گل ز گلبن با نوا شد بلبل از گل بانوا

1 کنون دانم که با مردم بدل میلست گردون را که بر تخت شهی بنشاند شاهشناه فضلون را

2 یکی سر بود میران را یکی تاجست شاهان را یکی مه بود ماهان را یکی مهر است گردون را

3 یکی از هفت گردونست عالی همتش برتر یکی بخشیدنش بار است مر هفتاد گردون را

4 که را یاری کند ایزد بوی میمون کند سلطان هم ایزد کرد مهرافکن مر آن سلطان میمون را؟

1 مرادی رسول آمد از نزد یارا که نز یار یادآوری نزد یارا

2 دیار تو اینجاست لیکن تو گفتی که دائم دیارم بود نز یارا

3 خوشا روزگارا که ما را بیک جا خوشی بود و شادی شب و روز کارا

4 تو ماننده روزگاری که هرگز نه پائی بیک حال چون روزگارا

آثار قطران تبریزی

23 اثر از قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار قطران تبریزی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی