همه لذت، همه شهوت، همگی از قاسم انوار غزل 598
1. همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای
پیش ازین نیک بدی، خواجه، ولی بد شده ای
...
1. همه لذت، همه شهوت، همگی رد شده ای
پیش ازین نیک بدی، خواجه، ولی بد شده ای
...
1. این شناسی که: از آن شهر و دیار آمده ای
لیک هرگز نشناسی بچه کار آمده ای؟
...
1. خطاب «لن ترانی » چیست؟ یعنی
که مولی را نبیند غیر مولی
...
1. «هدی للمتقین » گفتند: یعنی
بصورت وا ممان از صرف معنی
...
1. هر لحظه مرا میرسد انوار تجلی
با نور تجلی چه زند معجز عیسی؟
...
1. بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی
بریز باده حمرا بشیشه حلبی
...
1. دل ز من برداشت یار مهربان، واحسرتی
دشمنی کردند با من دوستان، واحسرتی!
...
1. با یاد خدا باش، بهر جای که هستی
بی یار نگویم بتو هشیار، که مستی
...
1. چو با تست مقصود، هرجا که هستی
گرش باز دانی ز هجران برستی
...
1. چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی
ببالا کی توانی شد؟ که پستی
...
1. السلام علیک، یا سندی
«انتموا سیدی و مستندی »
...
1. ای دل عشاق را بروی تو شادی
غایت مقصود و منتهای مرادی
...