هله!ای ساقی جانها، قدح از قاسم انوار غزل 586
1. هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن ده
شیوه عشق نگه دار و حسن را بحسن ده
...
1. هله!ای ساقی جانها، قدح باده بمن ده
شیوه عشق نگه دار و حسن را بحسن ده
...
1. ساقیا، عذر مگو، باده به سرمستان ده
می به مستان بده و توبه به هشیاران ده
...
1. گرم از طالع فرخ رخ جانان شود دیده
ز عکس رنگ آن رخسار عین جان شود دیده
...
1. گر تو از مستان عشقی در وله
یار یک دل به ز یار ده دله
...
1. بجانان زنده ام، الحمدلله
ز مستی مرده ام، الحمدلله
...
1. از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خانه
مقصود خدا عشقست، باقی همه افسانه
...
1. بیا، ای ماه کنعانی، بیا ای شاه فرزانه
نمی دانم چه می گویم؟ که عقلم گشت دیوانه
...
1. پر گشت جهان از می گل رنگ مغانه
امروز می آرید، میآرید بهانه
...
1. مرآت دل شکستی، ای گنج جاودانه
جان را وحید کردی آخر بهر بهانه
...
1. می کشد آن حبیب فرزانه
چشم را سرمه، زلف را شانه
...
1. آیینه تیره شد، ز چه تیره است آینه؟
چون رو به روی دوست ندارد هرآینه
...
1. تا گرد ماه سنبل مشکین نهاده ای
بس داغها که بر دل مسکین نهاده ای
...