آثار غالب دهلوی

صفحه 32 از 34
34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی

1 می رود خنده به سامان بهاران زده ای خون گل ریخته و می به گلستان زده ای

2 شور سودای تو نازم که به گل می بخشد چاکی از پرده دل سر به گریبان زده ای

3 آه از بزم وصال تو که هر سو دارد نشتر از ریزه مینا به رگ جان زده ای

4 شور اشکی به فشار بن مژگان دارم طعنه بر بی سر و سامانی طوفان زده ای

1 کیستم دست به مشاطگی جان زده ای گوهرآمای نفس از دل دندان زده ای

2 پاس رسوایی معشوق همین ست اگر وای ناکامی دست به گریبان زده ای

3 شوق را عربده با حسن خودآرا باقی ست من و صد پاره دلی بر صف مژگان زده ای

4 دل صد چاک نگهدار و به جایش بفرست شانه ای در خم آن زلف پریشان زده ای

1 دارم دلی ز غصه گران‌بار بوده‌ای بر خویشتن ز آبله چیزی فزوده‌ای

2 دل آن بلا کزو نفسی برق خرمنی بخت آنچنان کزو اثر مرگ دوده‌ای

3 از بهر خویش ننگم و دارم ز بخت چشم خود را در آب و آینه رخ نانموده‌ای

4 گمنام و زهد کیشم و خواهم به من رسد در رخت خواب شاه به مستی غنوده‌ای

1 سرچشمه خونست ز دل تا به زبان های دارم سخنی با تو و گفتن نتوان های

2 سیرم نتوان کرد ز دیدار نکویان نظاره بود شبنم و دل ریگ روان های

3 ذوقی ست درین مویه که بر نعش منستش ها دلشده هیچ مگوی همه دان های

4 در خلوت تابوت نرفته ست ز یادم بر تخته در دوخته چشم نگران های

1 در زمهریر سینه آسودگان نه ای ای دل بدین که غمزده ای شادمان نه ای؟

2 ای دیده اشک ریختن آیین تازه نیست خود را ز ما مگیر اگر خون فشای نه ای

3 بلبل به گوشه قفس از خستگی منال چون من به بند خار و خس آشیان نه ای

4 داغم ز ناکسی که به تمهید آشتی رنجیده ای ز غیر و به من مهربان نه ای

1 خشنود شوی چون دل خشنود نیابی ترسم که زیانکار کسی سود نیابی

2 از قافله گرمروان تو نباشد رختی که به سیلش شرراندود نیابی

3 فرقی ست نه اندک ز دلم تا به دل تو معذوری اگر حرف مرا زود نیابی

4 بر ذوق خداداد نظردوختگانیم در سینه ما زخم نمکسود نیابی

1 دلم در ناله از پهلوی داغ سینه تابستی بر آتشپاره ای چسبیده لختی از کبابستی

2 بهارم دیدن و رازم شنیدن برنمی تابد نگه تا دیده خونستی و دل تا زهره آبستی

3 هجوم جلوه گل کاروانم را غبارستی طلوع نشئه می مشرقم را آفتابستی

4 فغانم را نوای صور محشر هم عنانستی بیانم را رواج شور طوفان در رکابستی

1 گر نه نواها سرودمی چه غمستی؟ من که نیم گر نبودی چه غمستی؟

2 زنگ زدودن نبرد ز آینه کلفت گر همه صورت زدودمی چه غمستی؟

3 گر غم دل بودمی که تا دم مردن هم به خود از خود فزودمی چه غمستی؟

4 بخت خود ار بودمی که تا به قیامت بی خبر از خود غنودمی چه غمستی؟

1 در بستن تمثال تو حیرت رقمستی بینش که به پرگار گشایی علمستی

2 غم را به تنومندی سهراب گرفتم خود موج می از دشنه رستم چه کمستی؟

3 بیداد بود یکسره هشتن به کمر بر زلفی که ز انبوهی دل خم به خمستی

4 خرسندی دل پرده گشای اثری هست شادم که مرا این همه شادی به غمستی

1 اندوه پرافشانی از چهره عیانستی خون ناشده رنگ اکنون از دیده روانستی

2 غم راست به دلسوزی سعی ادب آموزی انداختگانش را اندازه نشنانستی

3 صد ره به هوس خود را با وصل تو سنجیدم یک مرحله تن وانگه صد قافله جانستی

4 ذوق دل خودکامش دریاب ز فرجامش هر حلقه گلدامش چشمی نگرانستی

آثار غالب دهلوی

34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی