آثار غالب دهلوی

صفحه 30 از 34
34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی

1 خود را همی به نقش طرازی علم کنم تا با تو خوش نشینم و نظاره هم کنم

2 خواهی فراغ خویش بیفزای بر ستم تا در عوض همان قدر از شکوه کم کنم

3 قاتل بهانه جوی و دعا بی اثر بیا کز گریه آبگیری تیغ ستم کنم

4 طفل ست و تندخوی ببینم چه می کند؟ رامم ولی به عربده دانسته رم کنم

1 رشک سخنم چیست؟ نه شهد هوس ست این تلخابه سر جوش گداز نفس ست این

2 ای ناله جگر در شکن دام میفشان سرمایه آرایش چاک قفس ست این

3 مستم، به کنارم خز و تن زن که درین وقت هرگز نشناسم که چه بود و چه کس ست این

4 واعظ سخن از توبه مگو، این که پس از می دست و دهنی آب کشیدیم بس ست این

1 گاهی به چشم دشمن و گاهی در آینه بر کار عیب جویی خویشم هر آینه

2 حیرت نصیب دیده ز بی تابی دل ست سیماب را حقی ست همانا بر آینه

3 تا خود دل که جلوه گه روی یار شد خنجر به خویش می کشد از جوهر آینه

4 باشد که خاکساری ما بردهد فروغ گویی سپرده ایم به روشنگر آینه

1 اگر به شرع سخن در بیان بگردانی ز سوی کعبه رخ کاروان بگردانی

2 به نیم ناز که طرح جهان نو فگنی زمین بگستری و آسمان بگردانی

3 به یک کرشمه که بر گلبن خزان ریزی بهار را به در بوستان بگردانی

4 به خاطری که درآیی به جلوه آرایی بلای ظلمت مرگ از روان بگردانی

1 بدین خوبی خرد گوید که کام دل مخواه از وی نکوروی و نکوکار و نکونام ست آه از وی

2 نگارم ساده و من رند رنگ آمیز رسوایم چه نقش مدعا بندم بدین روی سیاه از وی

3 به موج ناله می روبم غبار از دامن زینش کمین ها دیده ام غافل نیم در صیدگاه از وی

4 جنون رشک را نازم که چون قاصد روان گردد دوم بی خویش و گیرم نامه اندر نیمه راه از وی

1 در بستن تمثال تو حیرت رقمستی بینش که به پرگار گشایی علمستی

2 غم را به تنومندی سهراب گرفتم خود موج می از دشنه رستم چه کمستی؟

3 بیداد بود یکسره هشتن به کمر بر زلفی که ز انبوهی دل خم به خمستی

4 خرسندی دل پرده گشای اثری هست شادم که مرا این همه شادی به غمستی

1 تابم ز دل برد کافرادایی بالا بلندی کوته قبایی

2 از خوی ناخوش دوزخ نهیبی وز روی دلکش مینولقایی

3 در دیرگیری غافل نوازی در زودمیری عاشق ستایی

4 زردشت کیشی آتش پرستی برسم گزاری زمزم سرایی

1 بتی دارم از اهل دل رم گرفته به شوخی دل از خویشتن هم گرفته

2 ز سفاک گفتن چو گل برشکفته درین شیوه خود را مسلم گرفته

3 رگ غمزه از نبش مژگان گشوده سر فتنه در زلف پر خم گرفته

4 به رخساره عرض گلستان ربوده به هنگامه عرض جهنم گرفته

1 سرشک افشانی چشم ترش بین شه خوبان و گنج گوهرش بین

2 ادای دلستانی رفته از یاد هوای جانفشانی در سرش بین

3 به دشت آورده رو سیل ست گویی روا رو در گدایان درش بین

4 صفای تن فزون تر کرده رسوا دل از اندیشه لرزان در برش بین

1 چون زبان‌ها لال و جان‌ها پر ز غوغا کرده‌ای بایدت از خویش پرسید آنچه با ما کرده‌ای

2 گر نه‌ای مشتاق عرض دستگاه حسن خویش جان فدایت دیده را بهر چه بینا کرده‌ای؟

3 هفت دوزخ در نهاد شرمساری مضمرست انتقام است این که با مجرم مدارا کرده‌ای

4 صد گشاد آن را که هم امروز رخ بنموده‌ای مژده باد آن را که محو ذوق فردا کرده‌ای

آثار غالب دهلوی

34 اثر از غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار غالب دهلوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی