13 اثر از نامه‌های فارسی در منشآت قائم مقام فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر نامه‌های فارسی در منشآت قائم مقام فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

نامه‌های فارسی در منشآت قائم مقام فراهانی

برادر مهربان من: ,

2 این پرده بگوی تا بیک بار زحمت ببرد ز پیش مستان

این زن ... ظالم مگر پرده ظلام است که با شفق میآید و با فلق نمیرود؟ مهمان ها را تمام جواب گفتم و خلق روی زمین همه در خواب برفتند و شب از نیمه گذشت و این نوکرک قرمساق خودم مثل علم یزید برپا ایستاده، گوئی ابریست که از پیش قمر مینرود. نه پایش خسته میشود و نه زبانش بسته. قرمساق، سلسل القول دارد، کاش سلسل البول میداشت. ,

در قوة لافظه و قدرت حافظه بی مثل و مانند است. فضل الله فاه قرب و کثر غمه و عناه. ,

برادر جان: فقراتی که در عالم صدق و اخوت از من مشورت کرده، جواب بی پرده خواسته بودند، جوابش این است که عمل دیوان بقول شیخ سعدی مثل سفر دریاست. بیم جان دارد و امید نان. ,

2 هو الحب فاسلم بالحشا ما الهوی سهل فما اختاره مضنی بوله عقل

چون من خود از این کار خونخوار بسیار ضرب خورده و ضرب خورده بسیار دیده ام و از خونخواری این کار ترسیده ام، قبل از آن که شما بر این رأی ثابت و درین حلقه داخل شوید، دخالت شما را فی نفسه بی راه گریز و سپر بلا معتقد نبودم ولکن بعد از آن که در حلقه خودمان داخل و بخدمت دیوان دخیل و بکلی کافی و کفیل شدید؛ این اقاله و انکار و اعاده و استغفار شما را به هیچ وجه موافق صلاح و منتج خیر و فلاح نمیدانم. ,

4 نمی بایست از اول آشنائی چوکردی چیست بی موجب جدائی

1 ای جفا پیشه یار دیرینه که فزون باد با منت یاری

رقیمه سرکار را که خواندم گویا درهای بهشت را بر روی این دور افتاده مسکین گشودند و چندان خوشوقت و شادکام شدم که فلک نعوذبالله اگر فکر انتقام کند؛ آنقدر از مراحم و اشفاق نواب شاهزاده نوشته بودید که عالمی را بنده و برده کردید؛ خصوصا من و نواب نایب السلطنة روحی فداه را آنقدر واثق و معتقد ساختید که عالیشان محمدحسین بیک بهتر خبر دارد. بلی حق این است که همت والا نهمت فرمودند و ما همگی را از خاک برداشتند. ,

خدا عمر و توفیق ببنده و شما بدهد که خدمتی در تلافی این همه مرحمت توانیم کرد. هر چه خواستم وضع رضامندی خودم را از برادر گرامی مهربانم میرزا نبی خان اظهار کنم عبارتی یافتم که از آنچه در ضمیر دارم تعبیر بدان کنم، لابد سکوت اختیار کردم اما سکوتی بیان عنده و تکلم. ,

حضرت میرزا علی سلم الله تعالی؛ مینوش بهنگام که هنگام ربیع است شما خود که فصل ربیع و خریف را نمیشناسید، حق رفیق شریف چه میشناسید؟ گیتی ز گل ولاله پر از نقش بدیع است. ان یقولون الا قولا زورا. ,

کسی که بدنیا تهمت و افترا گذارد، بمن گمنام چه خواهد کرد؟ از ربیع تا شتا تفاوت شتی است. آنطور که پروسکی آمد تا اینطور که چاپار سمنان آمد؛ سبحان الله، ببین تفاوت ره از کجاست تا بکجا؟ ,

تحریرات دارالخلافه را که بحضور بردیم از بیم رمز و سنگلاخ، بپاکت های مختوم بلاک که تالی اجل محتوم و هلاک بود. نزدیک نرفتند و سراغی از خطوط شما گرفتند، فرمودند الفاظ و عبارات وقایع نگار مثل آب زلال صافی است که حاجب ماوراء نیست. ,

مضامین و معانی چون حبائب و غوانی ظاهر و گشاده، حاضر و آماده، بی پرده و حجاب، مثل ماه و آفتاب. نه چون ز شتان شهر و پلشتان دهر که مخدر و مهموس ومجدر ومأیوس، مانند خلاف شاهد هر هفت کرده در پشت حجاب و پرده باشند؛ بهانه عفاف آرند و بآرزوی زفاف میرند. رمزنویسی و پنهان کاری دلیل عیب است و حرب بسوس ازحمی کلیب. سرهای کجل و روهای چپور را روبند و کلاه در کار است، اما زلف و کاکل مثل سوسن و سنبل در دست باد صبا وپیوست باد شمال باشد. بهتر چهره تر و تازه حاجت بسرخاب و غازه ندارد. با قامت زیبا احتیاج بدیبق ودیبا نیست. منظور این است که خاطر بسیار طالب است که از خطوط شما کشف اسرار و درک اخبار شود. اگر فلان مثل الف هیچ ندارد مخلصان دیگر دارید که مثل شین هم نقطه دارند و هم دندانه و هم دایره. ,

مخلصان نواز امطاعا: آن شب در باب مقراض داروغه دفتر و چوخای نور چشم عزیز میرزا محمد جعفر حرفی مذکور شد و اکنون که ماهوت ندوخته، بجای چوخای دوخته ارسال میشود، شاید بر این حمل کنند که بالمثل خرج یقه و مزد خیاط را نفع خود کرده، این جزئی را هم نوعی از صرفه دانسته ام. اقرار خودم در رقعه آن شبی هم شاهدک خوبی است و فقره ارحج فلسی، البته در نظر شما هست. الحمدالله شما عارف و واقفید که اقرارالعقلا گفته اند نه سفها و جهلا و بالفرض که آنچه آنجا گفته ام حجت شود، باری حالا که بخل و خساست بنده باقرار خودم بر من ثابت و مدلل شده، چه لازم که حمق و سفاه را هم بکردار خود بر خود لازم و موجه کنم؟ ,

اهدای چوخای مستعمل بعد از مدتی بچنین حضرتی برهان حماقت است؛ هر چند از روی صداقت باشد وماهوت سایه بشان و پایه ایشان سزاوارتر است هر چند بی خرج یقه و زنار ارسال شود. ,

دیگر استفتائی در باب چاقو فرمودید، صورت فتوی این است که نور چشم عزیز در این خصوص حق دارند برخلاف شما؛ چرا که عمل مکرر حسنی ندارد و ایشان، هم مشتاقند هم مستعد، هم درکسب کمالات مستقل و مستبد و اگرچه با من سابقه عنایت ندرند، من سالفه ارادت دارم و از حق نمیگذرم همان مقراض کذا از شماست. ,

والسلام ,

1 مرحبا ای عشق خوش سودای ما ای دوای جمله علت های ما

2 ای علاج نخوت و ناموس ما ای تو افلاطون وجالینوس ما

کارهای روزگار ما همه نو و تازه است و مایة حیرت و تعجب بی اندازه. جناب میرزا محمد جعفر حکم و فتوی نوشته و در حضرت اعلی بعز امضا مقرون گشته است که هر کجا خسته و رنجور است در موکب منصور نماند، تا علت و با در موقف والا نیفتد. منهیان خبیر و آگاه از قواد حریم درگاه باین کار معین و موکلند که هر که را عارضه و زحمتی رسد فورا خبر کنند، سبحان الله! پس چرا باین شدت از دل من غافلند که خود فی نفسه مایة وبا و طاعون است و عاجز کن ارسطو و افلاطون. ,

حضرت مالک الملک بیچون جلت عظمه و عظمت قدرته چون خواهد لطفی جامع کند و فیضی شایع، ولات عدل بر عراص ملک گمارد تا احکام عدالت در اقطار ولایت جاری کنند و اقسام نعم بر اصناف امم وارد آرند. مقتضیات این حکمت موجب تمکن و استقرار در ساحات و صفحات آذربایجان شد، ما نیز از بدایت حال که تشریف سعادت و اجلال داریم، ابواب رافت بر اقطاع مملکت گشوده و هر ناحیتی را عاطفتی فرموده وهر طایفه را راتبه داده؛ از جمله والی ارومی و قبایل افشارند که درین دولت خصوص در این مدت، همیشه بمال و جان و زر و سر خدمت کرده و در مجاهد و معارک از اشباه و نظایر پیش و بیش بوده، اگرچه بحسب مراتب در هر وقت و هر حال از قبل ما تربیتی بسزا دیده، درین سال فرخنده فال که در کار ایشان نظری مجدد فرمودیم معلوم و مشاهد شد که اشراف و اعالی و اصناف اهالی همه چون مجدب منتظر فیض باران و چون مجرم مترصد فضل و غفران آمده، فیضی جدید خواهند و عنایتی مدید، علی هذا غصن شریف خلافت و فرع رفیع نبالت شاهزاده آزاده، برادر نیک اختر پاک گوهر، ملک قاسم میرزا را که موجی از بحر افضال و اوجی از چرخ اقبال و جلوه از جمال مجد وشرف و با عشایر افشار بنسبت چون گوهر وصدف است. تکمله للنعمه و تصفیه للرحمه ,

باختیار و فرمان روانی ارومی وتوابع منصوب و در امر و نهی و قبض و بسط و منع و اعطاء مختار و مأذون فرمودیم تا این لطف جلیل در حق آن ناحیه و ایل سبب قوام عیش و نظام جیش و رفاه خلق و دوام عدل بوده، هر مایل معتدل آید و هر مختلف ممتزج گردد، حوزه ملک روضه خلد برین گیرد، مذاق تلخ مزاج شیرین. چه بحمدالله و منه، فیض احسان ما دائم است و بنای ایالت او ثابت. ,

برادر کامکار معظم الیه نیز باید چنین که تکمیل این کرامت را در تاسیس این ریاست دیده ایم او نیز اقتضاء آن را در اقتضای ما دیده، احقاق حقوق کند و اصلاح امور و اقامه سنن صالحه و رعایت اصحاب بیوتات قدیمه سعی جمیل و جهد بلیغ نماید، ولایت معمور آید. ,

ان هذه تذکره فمن شاء اتخذ الی ربه سبیلا ,

ایالت و فرمانروائی، مهمی عظیم و خطیر است که بی افاضه خالق، رعایت دقایق آن بواجبی نتواند و ارباب حکم و فرمان، خزان رعیت و وکلای امت باشند که در موارد عدل و جور چندان باید خوض و غور نمایند که حق از باطل تفریق یافته، عدل و قسط شایع شود و ظلم و جور زایل گردد. حضرت قدس بیچون جل اسمه درین جزو زمان و عهد و اوان کفالت کار خلق بکفایت رأی عدل شاهنشاه جهان اعتصام امن و امان، اختیار دور زمان خلدالله ملکه و سلطانه گذاشته که سایه لطف و مرحمت است و مایة امن و نعمت؛ رأی ملک آرای پادشاهی نیز باقتضای اراده الهی ولایت عهد و دولت و حراست ثغور مملکت از جمله شاهزادگان آزاده بما محول داشته. و نحن منه کالقلب من الصدر و العین من الراس و الذراع من العضد؛ ,

ما نیز شکر این موهبت را لازم دیدیم که همان چه از جلایل این تائید و تکریم از خداوند رحیم و کریم نسبت بسایه خدا و از سایه خدا نسبت به نواب ما، از ما هم بدان وجه، هم بدان صورت بدیگر فروع اصل خلافت که بدور مجد جلالتند رسیده، بهر قطری قطبی گماریم وبه هر ولایتی عنایتی نمائیم و بهر شهری بهری دهیم. ,

علی هذا در اول این عید سعید ختم الله بالنصر والتایید گوهر درج جلال، اختر برج اقبال، امیرزاده موید مسعود، سیف الملوک میرزا که از یمن تربیت ما طرز ادب آموخته و عز شرف اندوخته، عهد شباب با رأی صواب جمع کرده در ولایت اردبیل ومشکین و خلخال الی حدود گیلان و بطون موغان فرمانروائی و اقتدار و اختیار دادیم. ,

و اجتبیناه ولدا صالحا و عاملا کادحا و سیفا قاطعا و رکنا واقعا. ,

آنکه رزاق علی الاطلاق سبغت نعمه و سبقت رحمه. ذات اشرف؛ ,

ما را واسطه رزق عباد و رابطه نظم بلاد کرده؛ بشکرانه این نعمت بر ذمت همت لازم داشته ایم که هر یک را از بندگان دیرین و چاکران ارادت آئین در آستان آسمان بنیان بانجام خدمت شتابد اضعاف نعمت دریابد. ,

من عمل صالحا فله جزاء الحسنی و سنزیده من امرنا یسرا. ,

عالیجاه نبالت پناه، شهامت انتباه، مقرب درگاه عبدالرزاق بیک که عمری در حضرت فلک رفعت، قامت خدمت خم و بسان قلم سرقدم کرده در دیوان انشاء بتقدیم مهام لایقه و ترقیم ارقام فایقه مشغول است و مکتوبات او در نظر ما مقبول؛ علاوه بر خدمت دفتر و فدویت بی مر، تاریخی مشتمل بر مآثر شاهنشاه عالم پناه و غزوات ما نگاشته و خاطر مبارک را از حسن رفتار و لطف کردار خود خوشنود داشته، در ازای این خدمت و عبادت و سزای آن قدمت و ارادت، شمه از مراحم خدیوانه و مکارم بی کرانه مبلغ فلان بر مواجب و مستمری او افزودیم. والسلام. ,

آنکه صانع کریم و حاکم حکیم باقتضای رحمت واسعه و حکمت ساطعه، ملک شهود را بفیض وجود ما تزیین داده و دست اقتدار ما را ببسط عدل و احسان و قبض جور و عدوان گشاده. ,

مالک الملک توتی الملک من تشاء، الی بیدک الخیر انک علی کل شیئی قدیر. ,

به شکرانه این نعم و آلاء پیشنهاد همم والا داشته ایم که بساط عدل و انصاف در اطراف و اکناف گسترده داریم، هر ملکی را حاکم عادل و عاقل و ناظم کافل و کامل برگماریم. نور احسان بر نوع انسان باهر و آیت عنایت بر ساحت هر ولایت ظاهر سازیم. ,

سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق ,

آثار قائم مقام فراهانی

13 اثر از نامه‌های فارسی در منشآت قائم مقام فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر نامه‌های فارسی در منشآت قائم مقام فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی