جلایر : به از قائم مقام فراهانی جلایرنامه 24
1. جلایر : به ز خلعت هست الطاف
چو دارد شاه باید داشت انصاف
...
1. جلایر : به ز خلعت هست الطاف
چو دارد شاه باید داشت انصاف
...
1. جلایر: بر دعا ختم سخن کن
ثنای شاه در هر انجمن کن
...
1. جلایر: از دعایش سود بینی
مگر دیرست کاخر زود بینی
...
1. جلایر: گر توانی کرد، کاری
اگر تو لولو شهوار داری
...
1. جلایر: زود نظم این حکایت
بگو الطاف شه را از بدایت
...
1. جلایر چون تواند شاه زاده
دهد شرحی چه کم چه از زیاده
...
1. تعجب ها جلایر کرد زان ریش
شده جویای حال آن بد اندیش
...
1. جلایر: بر دعا کن ختم این عرض
دعای ذات پاکش مرترا فرض
...
1. جلایر کلک گوهر ریز کن تیز
نسفته لولو آور راه شه ریز
...
1. جلایر را در آن درهای مکنون
تو دامن ها ز بحر فکر بیرون
...
1. جلایر: رو دعا کن ختم عرض است
دعای اوست چون بر جمله فرض است
...
1. چو کردی ختم برنعت و دعائی
جلایر بر حدیث دل گشائی
...