1 جلایر یک سفر بغداد کرده زیاران و رفیقان یاد کرده
2 خصوصا در زیارت های مخصوص به زیر چلچراغ و پای فانوس
3 اول داده به باشماقچی فلوسی پس آن گه داده بر درگاه بوسی
4 رواق اولین را کرده تعظیم به خادم داده یک باجاقلی و نیم
1 جلایر را در آن درهای مکنون تو دامن ها ز بحر فکر بیرون
2 دبیر و عاملان پادشاهی ز خوف و انفعال و روسیاهی،
3 سر رشته به روسان داده یک بار گسسته جملگی را پود هم تار
4 نموده عرض کاین تقصیر ما نیست امین الدوله دربار شه کیست؟
1 جلایر: شاه ظل کردگارست پناه او امان از روزگارست
2 دعای شاه عباس جوان بخت که ز آغازست او شایسته تخت،
3 به تو فرض است چون حمد و دعایش بگو: هر انجمن نعت و ثنایش
4 دعایش ذکر لب کن کام یابی تو کم نامی زلطفش، نام یابی
1 جلایر: گر توانی کرد، کاری اگر تو لولو شهوار داری
2 نیاری از چه این لولو به بازار که نیکو مشتری داری خریدار
3 نثار ره گذار شاه کن زود متاع تو همیشه هست محمود
4 دعا بر ولی عهد شهنشاه که او زآغاز بودی لایق گاه
1 جلایر رو دعایش گیر از سر به غیر از حمد و نعت از جمله بگذر
2 خداوندا به نور پاک احمد وجود او نه بیند در جهان بد
3 مرام و مطلبش بادا مهیا نه بیند غیر شادی رنج دنیا
4 زمام اختیار ملک ایران دهی دستش به حق شاه مردان
1 جلایر غم مخور چون شه کریم است تو گر یک ذره ای لطفش عمیم است
2 دعایش ذکر لب کن صبح تا شام ثنای او ترا شیرین کند کام
3 خداوندا به حق ذات بی چون که تا در گردش است این چرخ گردون،
4 کنی حاصل همه آمال او را مساعد بخت و هم اقبال او را
1 چو کردی ختم برنعت و دعائی جلایر بر حدیث دل گشائی
2 رهی از تنگ دستی آخر کار جوانی را زسر گیری دگر بار
3 ثنا و حمد آن دولت نمائی زلطف او ز محنت ها رهائی
4 تو شرط بندگی را جای آور که مولا را وظیفه هست دیگر
1 جلایر می شود مشعوف چندان که ناید در حساب و حد امکان
2 شرفیاب حضور باهرالنور چو حاصل می شود وقتی است مسرور
3 شود چون بعد از آن محروم خدمت به بیند بی نهایت رنج و محنت
4 خوشا آنان که هر صبح و مسایند به روی شاه دیده می گشایند
1 جلایر چون تواند شاه زاده دهد شرحی چه کم چه از زیاده
2 خداوندا به حق هشت و هم چار به حق احمد محمود مختار
3 فزون کن جاه و بختش را تو چندان، که ناید در شمار و حد امکان
4 هر آن چیزی که خواهد روزگارش همه آماده آرد در کنارش
1 جلایر مرکب رهوار دارد برایش کاه و جو بسیار دارد
2 چو مرکب را بر آن درگاه راند همه مدحت سراید نعت خواند
3 سر از پاکی شنا سد تشنه کامی که یابد مکنت شرب مدامی؟
4 گدایی رنگ یک شاهی ندیده به وصل گنج قارونی رسیده،