1 امام و پیشوا در خنده افتاد دو لعلش در سخن تابنده افتاد
2 که مقصود تو با انجاح ماضی است ولی عهد ازمحمدشاه راضی است
3 نگوید با پدر جز راست هرگز نه منصب، نه حکومت، خواست هرگز
4 ولی عهد اربه او ملکی سپارد طمع در ملک همسایه ندارد
1 جلایر نیز اگر طماع باشد به خود تنها مدید الباع باشد
2 طمع دارد که با ارباب بینش خداوندان ملک آفرینش،
3 نشیند نکته های نغز سنجد چو در بندند از دربان برنجد
4 مثال حضرت مخدوم آفاق که دایم خلطه با خلق آیدش شاق
1 جلایر قرض او بی حد و مر، شد ز سرما حالتش از سگ بتر شد
2 جلایر تا ز نخ در زیر قرض است ز سرما تا سحر هر شب به لرز است
3 چرا شه زاده از حالش خبر نیست به فکر کودکان در به در نیست؟
4 جلایر هر چه گوید راست گوید تمامی بی کم و بی کاست گوید
1 جلایر: رو دعا کن ختم عرض است دعای اوست چون بر جمله فرض است
2 خداوندا وجودش را مسلم، بداری از همه آفات عالم
3 همیشه کامیاب و کامران باد بقای عمر و جاهش جاودان باد
4 حسودش را به خواری مبتلا کن همیشه حامل رنج و بلا کن
1 جلایر در سواری اوستاد ست به اسب اندازی از رستم زیادست
2 جرید افکن، تقلا زن، سواری است تفنگ اندازی، و نیزه گذاری است
3 به پیش روی قیقاج و چپ و راست زندگوئی به هر جائی دلش خواست
4 پیاده گشته خفته رو به بالا به عون حضرت باری تعالی
1 جلایر هست شیرین کامت از شاه بحمدالله مرامت گشت دل خواه
2 جلایر لولو شهوار آور نسفته گوهری در وار آور
3 ولی عهد شهنشاه جهان دار ثنایش فرض دان ز آغاز هر کار
4 که او چون لایق اکلیل و تخت است خداوندش معین و یار، بخت است
1 جلایر کن دعا این انجمن را بیار آن طوطی شکر سخن را
2 کند عرضی مگر او نغز و شیرین که در این انجمن ماه است و پروین
3 ولی عهد شهنشه شاد گردد ز قید غم دلش آزاد گردد
4 نباشد خدمتش زین چیز خوش تر وگر آید به دستش هفت کشور
1 جلایر : به ز خلعت هست الطاف چو دارد شاه باید داشت انصاف
2 چو شیرین کامت از این مرحمت هاست بکن شکرش که کارت خوب بالاست
3 هزاران آفرین بر خان طاهر که اخلاص و ارادت کرد ظاهر
4 جلایر کن تو خدمت های او فاش که صد رحمت بود بر او و آقاش
1 جلایر: بر دعا کن ختم این عرض دعای ذات پاکش مرترا فرض
2 ولیکن رفته در فکر و خیالی که آیا چیست این غوغای حالی؟
3 یکی ز آغاز دانم تا به آخر نکردی عرض حق بر شاه ظاهر
4 خداوندا جزای مفسدان چیست مخالف گوی دربار شهان کیست؟
1 اگر انصاف باشد باز گویم جلایر حرف را ز آغاز گویم
2 وگرنه این سخن ناگفته به تر در گنج هنر ناسفته به تر
3 همین روسی که او آورد لشکر به ملک روس شد شش ماه کم تر
4 چه شد این ملک را زیر و زبر کرد؟ که روی خاک این غوغا به سر کرد