1 چنین گوید غلام تو جلایر که من رفتم ز شرا تا ملایر
2 بدیدم جملگی شه زادگان را همه سرو سهی آزادگان را
3 ندیدم مثل شه زاده محمد که یزدان حافظش بادا ز هر بد
4 به نستعلیق مثل میرعماد است شکسته خطش از درویش یاد ست
1 جلایر در سواری اوستاد ست به اسب اندازی از رستم زیادست
2 جرید افکن، تقلا زن، سواری است تفنگ اندازی، و نیزه گذاری است
3 به پیش روی قیقاج و چپ و راست زندگوئی به هر جائی دلش خواست
4 پیاده گشته خفته رو به بالا به عون حضرت باری تعالی
1 جلایر هر دو چشمش سرمه دارد ز پوشن یک عبا، یک ترمه دارد
2 قبای عاقری پوشد بغل بند کلاهش از عرق گاهی کند گند
3 فرنگی باشدش ار خالقی چیت مصونا عن جنود البئر والبیت
4 قصب دوزد همیشه زیر جامه قرینا بالسعاده و السلامه
1 جلایر سینه پر سوز دارد وطن در تکیه نوروز دارد
2 کند هر روز و شب یک اشرفی صرف سوای قیمت فرش و مس و ظرف
3 زمستان است و درها پرده خواهند اروسی های کاغذ کرده خواهند
4 زغال وهیمه و یوشن گران است کلک جفتی به یک صاحبقران است
1 جلایر قرض او بی حد و مر، شد ز سرما حالتش از سگ بتر شد
2 جلایر تا ز نخ در زیر قرض است ز سرما تا سحر هر شب به لرز است
3 چرا شه زاده از حالش خبر نیست به فکر کودکان در به در نیست؟
4 جلایر هر چه گوید راست گوید تمامی بی کم و بی کاست گوید
1 جلایر یک سفر بغداد کرده زیاران و رفیقان یاد کرده
2 خصوصا در زیارت های مخصوص به زیر چلچراغ و پای فانوس
3 اول داده به باشماقچی فلوسی پس آن گه داده بر درگاه بوسی
4 رواق اولین را کرده تعظیم به خادم داده یک باجاقلی و نیم
1 امام و پیشوا در خنده افتاد دو لعلش در سخن تابنده افتاد
2 که مقصود تو با انجاح ماضی است ولی عهد ازمحمدشاه راضی است
3 نگوید با پدر جز راست هرگز نه منصب، نه حکومت، خواست هرگز
4 ولی عهد اربه او ملکی سپارد طمع در ملک همسایه ندارد
1 خوشا آنان که ملک و آب دارند یو و اوجار و چوم و گاب دارند
2 برون خانه شان یک خرمن کود ز سرگین مراعی گشته موجود
3 همه نرخر زماده خر گرفته ز گاو ماده گاو نر گرفته
4 چو خورشید آمد اندر برج ماهی زمین شد از سپیدی در سیاهی
1 جلایر زان شدید الجوله آید که استقبال رکن الدوله آید
2 نهاده رو به دروازه خیابان گذشته از پل و خندق شتابان
3 چو مرغی کو قفس را در گشوده به شوق باغ و بستان پر گشوده
4 به صد تعجیل و سرعت راه پوید به هر گامی هزاران شکر گوید