بارد! چه؟ خون! که؟ دیده! چسان؟ از قاآنی قطعه 1
1. بارد! چه؟ خون! که؟ دیده! چسان؟ روز و شب! چرا؟
از غم! کدام غم؟ غم سلطان اولیا
...
1. بارد! چه؟ خون! که؟ دیده! چسان؟ روز و شب! چرا؟
از غم! کدام غم؟ غم سلطان اولیا
...
1. ای ترک من ای بهار جانافزا
برقع بکش از رخ بهشت آسا
...
1. سحرگه ترک فلک تنگ بست خفتان را
ز خیل زنگی خال نمود میدان را
...
1. ای پسر درکار دنیا تا توانی دل مبند
کز پی هر سود او چندین زیان آید تو را
...
1. باش تا از ابلهی دستی بدارد پیش شمع
آنکه گوید مینسوزد شمع جز پروانه را
...
1. چون به عشق مجاز نیست نیاز
به دوگیتی هواپرستان را
...
1. حکایتیست مرا از که از کسی که بود او
چه کار داری برگو بکن سوال بفرما
...
1. حل معمای حکمتش نتواند
آنکه کند حل صدهزار معمّا
...
1. در سخن گفتن چو ماه و آفتاب
رهنمای خلق هر صبح و مسا
...
1. در شب تاریک شمع ما بود پروانهسوز
لیک چون شد روز سوزد پا و سر بیگانه را
...
1. گر بداند لذت جان باختن در راه عشق
هیچ عاقل زنده نگذارد به عالم خویش را
...
1. مانندگربهای که خورد بچگان خویش
خوردند دایگان بچهٔ شیرخوار را
...