آثار قاآنی

صفحه 1 از 8
8 اثر از غزلیات قاآنی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قاآنی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار قاآنی / غزلیات قاآنی

غزلیات قاآنی

1 صدشکر گو‌یم هر زمان هم‌ چنگ را هم‌ جام را کاین هر دو بردند از میان هم ننگ را هم نام را

2 دلتنگم از فرزانگی دارم سر دیوانگی کز خود دهم بیگانگی هم خاص را هم عام را

3 خواهم جنونی صف شکن آشوب جان مرد و زن آرد به شورش تن به تن هم پخته را هم خام را

4 چون مرغ پرد از قفس دیگر نیندیشد ز کس بیند مدام از پیش و پس هم دانه را هم دام را

1 زین پس به کار ناید رطل و سبو مرا ساقی به خم می بنشان تا گلو مرا

2 لخت جگر کباب کنم خون دل شراب کاین بد غرض ز امر کلوا و اشربوا مرا

3 من هر چه باده‌ نوش کنم نور جان شود نهی است بهر تجربه لاتسرفوا مرا

4 یا می مده مرا ز سبو یا اگر دهی راهی ز خم می بگشا در سبو مرا

1 کنون که برگ و نوا نیست باغ و بستان را بساز برگ و نوای دی و زمستان را

2 گلوی بلبله و راح ارغوانی گیر بدل گل سحر و بلبل خوش الحان را

3 چو آفتاب می و صبح روی ساقی هست چراغ و شمع چه حاجت بود شبستان را

4 از آن فروخته گوهر که سوی نور جمال دلیل شد به شب تیره پور عمران را

1 ضحاک ‌وار کشته بسی بی گناه را بر دوش تا فکنده دو مار سیاه را

2 قصد ذقن نمودمش از زلف عنبرین چشمم ندید در شب تاریک چاه را

3 هوش از سرم به چابکی آن شوخ کج‌کلاه برد آنچنان که دزد شب از سر کلاه را

4 حیران زاهدم که بر آن روی چون بهشت از ابلهی گناه شمارد نگاه را

1 حیران کند جمال تو ماه دو هفته را خجلت دهد رخ تو گل نو شکفته را

2 دارم چو ماه یکشبه آغوش از آن تهی تا در بغل کشم چو تو ماهی دو هفته را

3 باید کنون گریست که دل پاک شد ز غیر رسمی نکوست آب زدن راه رفته را

4 بینم به خواب روی تو آری به غیر آب ناید به خواب تشنهٔ ناکام خفته را

1 چه شیرین گفت خسرو این عبارت که نبود وصل شیرین بی‌مرارت

2 سرم را در ره وصل تو دادم که بی‌سرمایه صعب افتد تجارت

3 سزد گر زندهٔ جاوید مانم که مرگ آمد ندیدم از حقارت

4 مرا تهدید کشتن چون کند دوست به عمر جاودان بخشد بشارت

1 ز ما صد جان وز آن لب یک عبارت ز ما صد دل وز آن مه یک اشارت

2 دلا از چشم خونخوارش‌ حذر کن که بی‌رحمند ترکان وقت غارت

3 به خون دل بسازم از غم دوست ‌ناعت کرد باید در تجارت

4 چو سنگ سختم آتش در درونست تنم را زان نمی سوزد حرارت

1 دامن وصل تو گر افتد به دست پای به دامن کشم از هرچه هست

2 عشق توام چشم درایت بدوخت مه‌ر توام دست کفایت ببست

3 شوق رخت پردهٔ عقلم درید سنگ غمت شیشهٔ صبرم شکست

4 رنگ رخت آب برونم ببرد مشک خطت ریش درونم بخست

1 که بود آن ترک خون‌آشام سرمست که جانم برد و خونم‌خورد و ‌دل خست

2 درآمد سرخوش و افتادم از پای برون شد مست و بیرون رفتم از دست

3 سپر بر پشت و تیغ کیه در مشت کمان در دست و تیر فتنه در شست

4 فغان جای نفس از سینه برخاست جنون جای خرد در مغز بنشست

1 دل دیوانه که خود را به سر زلف تو بستست کس بر او دست نیابد که سر زلف تو بستست

2 چکند طالب چشمت که ز جان دست نشوید بوی خون آید از آن مست‌ که شمشیر به دست است

3 به امیدی که شبی سرزده مهمان من آیی چشم در راه و سخن بر لب و جان بر کف دست است

4 من و وصل تو خیالیست که صورت نپذیرد که ترا پایه بلندست و مرا طالع پستست

آثار قاآنی

8 اثر از غزلیات قاآنی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قاآنی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی