آثار قاآنی

صفحه 1 از 8
8 اثر از غزلیات قاآنی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قاآنی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار قاآنی / غزلیات قاآنی

غزلیات قاآنی

1 خلق را قصهٔ حسن پری از یاد رود هرکجا ذکری از آن شوخ پریزاد رود

2 هر شکایت که مرا از تو بود در دل تنگ چون کنم یاد وصالت همه از یاد رود

3 هرکجا کز رخ و بالای تو گویند سخن ظلم باشدکه حدیث ازگل و شمشاد رود

4 وقت آنست که تا سنبلهٔ چرخ مرا از غم سنبل گیسوی تو فریاد رود

1 رفتند دوستان و کم از بیش و کم نماند روزم سیاه گشت و برم سایه هم نماند

2 چون صبح از آن سبب نفس سرد می کشم کان صبح چهره چون نفس صبحدم نماند

3 با من ستم نمی‌کند ار یار من رواست چندان ستم نمودکه دیگر ستم نماند

4 گویی دلت چرا نشد از هجر من غمین آن قدر تنگ شدکه درو جای غم نماند

1 اگر از خوردن می لعل لبت رنگینست بی‌سبب چیست که می تلخ و لبت شیرینست

2 حور در سایهٔ طوبی اگرش جاست چرا طوبی قد تو در سایهٔ حورالعینست

3 چهرهٔ من نه سپهرست چرا همچو سپهر هرشب از اشک روان جلوه‌گه پروینست

4 دیده تا دید ترا گفت زهی سرو بلند راستی کور به آن دیده که کوته‌بینست

1 آن سنگدل که شیشهٔ جانهاست جای او آتش زند در آب و گل ما هوای او

2 سوگند خورده‌ام که ببوسم هزار بار هرجا رسیده است به یکبار پای او

3 جز کاندر آب و آیینه دیدم جمال وی بر هیچ کس نظر نگشودم به جای او

4 عاشق که آرزو نکند جز رضای دوست این عجز او بتر بود ازکبریای او

1 ای تیره زلف درهم ای نافهٔ تتاری کار من از تو درهم روز من از تو تاری

2 گر نیستی تن من تا چند گوژپشتی ور نیستی دل من تا چند بیقراری

3 کردی سیاهکارم تا کی سفیدچشمی کردی سفید چشمم تا کی سیاهکاری

4 تا رسم روزگارت شد آفتاب‌پوشی رسم منست تا روز هرشب ستاره باری

1 هرکس به هوای جان گرفتار ما بی تو ز جان خویش بیزار

2 جا بی‌ تو کنم به خلد هیهات دل بی‌تو نهم به عیش زنهار

3 جان بی‌تو به پیکرم بود تنگ سر بی‌تو به گردنم بود بار

4 دلهای گشاده از غمت تنگ جان‌های عزیز در رهت خوار

1 چونست که اسماعیل هرگه به خروش آید هشیار رود از هوش بی هوش به هوش آید

2 سر تا به قدم مردم از وجد به رقص آیند آواز دلاویزش هرگه که به گوش آید

3 از نغمه لب نوشش‌ صد نیش زند بر دل من بندهٔ این نیشم کز آن لب نوش آید

4 از پای نشیند غم چون او به طرب خیزد خاموش شود بلبل چون او به خروش آید

1 زندهٔ جاوید کیست کشتهٔ شمشیر دوست دل که مرا در برست به که به زنجیر دوست

2 دیده عزیزم ولی یار چو گیرد کمان دیده سپر بایدم کرد بر تیر دوست

3 پای به میدان عشق گر بنهی بنگری مردم آزاده را رشک به نخجیر دوست

4 در همه عالم دلی رسته نبینی ز بند صید گر اینسان کند زلف گرهگیر دوست

1 کنون که برگ و نوا نیست باغ و بستان را بساز برگ و نوای دی و زمستان را

2 گلوی بلبله و راح ارغوانی گیر بدل گل سحر و بلبل خوش الحان را

3 چو آفتاب می و صبح روی ساقی هست چراغ و شمع چه حاجت بود شبستان را

4 از آن فروخته گوهر که سوی نور جمال دلیل شد به شب تیره پور عمران را

1 دلبران اخترند و تو ماهی نیکوان لشکرند و تو شاهی

2 چندگویی دلت چگونه بود تو درون دلی خود آگاهی

3 بس درازستی ای شب یلدا لیک با زلف دوست کوتاهی

4 اول از دشمنان برآورگرد آخر از دوستان چه می‌خواهی

آثار قاآنی

8 اثر از غزلیات قاآنی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات قاآنی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی