دوش درآمد از درم آن مه برج دلبری از قاآنی قصیده 332
1. دوش درآمد از درم آن مه برج دلبری
سود بر آسمان سرم از در ذرّهپروری
...
1. دوش درآمد از درم آن مه برج دلبری
سود بر آسمان سرم از در ذرّهپروری
...
1. عقرب جراره دارد ماه من بر مشتری
یا ز سنبل بر شقایق حلقهٔ انگشتری
...
1. به گیسو روی آن ترک تتاری
به ماهی ماند اندر شام تاری
...
1. ای زلف عزم سرکشی از روی یار داری
مانا ز همنشینی خورشید عار داری
...
1. ای زلف یار چرا آشفته و دژمی
همخوابهٔ قمری همسایهٔ صنمی
...
1. ترک کشتیگیر من میل شنا دارد همی
وانچه بیمیلی بود با آشنا دارد همی
...
1. اگر هرکس نماید میش را در عید قربانی
منت قربان نمایم خویش را ای عید روحانی
...
1. ای ترک سیهچشم سراپا همه جانی
تنها نه همین جان منی جان جهانی
...
1. ای دل چو تو حالی صفت خویش ندانی
بیهوده سخن از صفت غیر چه رانی
...
1. ای روی تو فهرست شادمانی
وصل تو به از فصل نوجوانی
...
1. ای مار سیاه جعد جانانی
یا تیره شب دراز هجرانی
...
1. به تار زلف دوتا چون نظرکنی دانی
که حاصل دل ما نیست جز پریشانی
...