1 بهگردون تیره ابری بامدادان برشد از دریا جواهر خیز وگوهرریز وگوهربیز وگوهرزا
2 چو چشم اهرمن خیره چو روی زنگیان تیره شدهگفتی همه چیره به مغزش علت سودا
3 شبهگون چون شب غاسقگرفته چون دل عاشق به اشک دیدهٔ وامق به رنگ طرهٔ عذرا
4 تنش با قیر آلوده دلش از شیر آموده برون پر سرمهٔ سوده درون پر لؤلؤ لالا
1 دوش که این گرد گرد گنبد مینا آبلهگون شد چو چهر من ز ثریا
2 تند و غضبناک و سخت و سرکش و توسن از در مجلس درآمد آن بت رعنا
3 ماه ختن شاه روم شاهد کشمر فتنهٔ چین شور خلخ آفت یغما
4 تاجکی از مشک تر گذاشته بر سر غیرت تاج قباد و افسر دارا
1 دوشم ندا رسید ز درگاهکبریا کای بندهکبر بهتر ازین عجز با ریا
2 خوانی مرا خبیر و خلاف تو آشکار دانی مرا بصیر و نفاق تو برملا
3 گر دانیم بصیر چرا میکنیگنه ور خوانیم خبیر چرا میکنی خطا
4 ماگر عطاکنیم چه خدمتکنی به خلق خلق ارکرمکنند چه منت بری ز ما
1 نسیم خلد میرود مگر ز جویبارها که بوی مشک میدهد هوای مرغزارها
2 فراز خاک و خشتها دمیده سبز کشتها چه کشتها بهشتها نه ده نه صد هزارها
3 به چنگ بسته چنگها بنای هشته رنگها چکاوها کلنگها تذروها هزارها
4 ز نای خویش فاخته دوصد اصول ساخته ترانهها نواخته چو زیر و بم تارها
1 عید شد ساقی بیا درگردش آور جام را پشتپا زن دور چرخ وگردش ایام را
2 سین ساغر بس بود ای ترک ما را روز عید گو نباشد هفت سین رندان دردآشام را
3 خلق را بر لب حدیث جامة نو هست و من از شرابکهنه میخواهم لبالب جام را
4 هرکسی شکر نهد بر خوان و بر خواند دعا من ز لعل شکرینت طالبم دشنام را
1 خیز ای غلام زینکن یکران را آنگرم سیر صاعقه جولان را
2 آن توسنیکه بسپرد ازگرمی یکسان چو برقکوه و بیابان را
3 آنگرم جنبشیکه به توفاند از باد حمله تودهٔ ثهلان را
4 خارا به نعل خاره شکنکوبد زانسانکه پتککوبد سندان را
1 دوشم مگر چه بودکه هیچم نبرد خواب پروین به رخ فشاندم تا سر زد آفتاب
2 بیدار بود خادمکی در سرای من گفتاز چهخواب مینروی دادمش جواب
3 کامروز بخت خواجه ز من پرسشی نمود زین پس چو بختخواجه نخواهم شدن بهخواب
4 گفت ار چنین بود قلمیگیر وکاغذی بنگار بیتکی دو سه در مدح بوتراب
1 گر تاج زر نهند ازین پس به سر مرا بر درگه امیر نبینی دگر مرا
2 او باز تیز پنجه و من صعوهٔ ضعیف روزی بهم فروشکند بال و پر مرا
3 او آفتاب روشن و من ذرهٔ حقیر با نورش از وجود نیابی اثر مرا
4 اوگنج شایگان و منم آنگداکه هست برگنج باز دیدهٔ حسرت نگر مرا
1 شاه ختن چو دوش نهان شد به مکمنا وز فرق سر فکند زر اندودگرزنا
2 با لشکری عظیمتر از جیش روم و روس شاه حبش دو اسبه برآمد ز مکمنا
3 پوشیده از لآلی منثور جوشنی بر جامهٔ سیاهتر از خز ادکنا
4 زراد چرخ بهر تن او ز اختران از حلقهای سیم بهم بافت جوشنا
1 شکسته خامهٔ آذرگسسته نامهٔ قسطا چه خامه خامهٔ خسرو چه نامه نامهٔ دارا
2 گسسته دفتر شاپور و خسته خاطر آزر شکسته رونق ارژنگ و بسته بازوی مانا
3 به سعی خامهٔ ماهر به فرق نامهٔ طاهر فشانده خسرو قاهر چه مایه لؤلؤ لالا
4 سدید و محکمو ساطعفصیحو واضح و لامع بلیغ و روشن و رایع رشیق و ظاهر و شیوا