1 از سخن خوانی کشیدم پیش اهل روزگار ذوقهای گونه گون در وی ز انواع نعم
2 نیستم شرمنده هر مهمان که آید سوی من خواه از ترک آید و خواه از عرب خواه از عجم
3 هر که باشد گو بیا و هر چه باید گو ببر نعمت باقیست این قسمت نخواهد گشت کم
1 بر امید راحت دنیا مکش بسیار رنج زانکه این مقصد برون از کارگاه خلقت است
2 بر نبی شد عرض هر معنی که صورت بسته معنی راحت همانا معنی بی صورت است
3 این مقرر شد که هرگز نیست راحت در جهان راحتی گر هست در ترک امید راحت است
1 مرده دیدم پریشان گشته اجزای تنش کرده منزل استخوان کله اش از مار و مور
2 طبع را از فکر اوصاف غم افزایش ملال دیده را از دیدن حال پریشانش نفور
3 گفتم ای دوران چرا این نطفه پاکیزه را از سریر دولت آوردی بمحنت گاه گور
4 چیست جرم این که در عالم سزای خویش یافت فطرت او را چه شد واقع که واقع شد فتور
1 وقت سحر سوی چمن انداختم گذر تا رفع گردد از گل و سبزه ملال من
2 چون پا بروی سبزه نهادم بطعنه گفت کای بی خبر نه مگر آگه ز حال من
3 گر پایمال تو شده ام کم مبین مرا بنگر که هست صد چو تویی پایمال من
1 میانه سگ و گربه شبی نزاع افتاد بگربه گفت سگ ای کاسه لیس لقمه شمار
2 تویی که نیست ترا بویی از طریق ادب تویی که نیست ترا جز طریق دزدی کار
3 نمی شود که کسی لقمه برد بدهن که از طمع نبری راحتش بناله زار
4 چراست این همه عزت ترا باین همه عیب که می کشند ترا خلق متصل بکنار
1 بد من گفت بدی لیک نمی رنجم ازو لله الحمد مرا خلق نکو می دانند
2 در حق من سخن او چه اثر خواهد داد پیش قومی که مرا بهتر ازو می دانند
1 سخن من بسیست در عالم جز بد او عدو نمی بیند
2 هر نکویی که هست در نظمم دوست می بیند او نمی بیند
3 بی تکلف عدوی من کور است دیده او نکو نمی بیند
1 ای سخن پرور ز نظم خویشتن غافل مشو نیست فرزندی درین عالم ازین بهتر ترا
2 گر بود در وی فسادی قابل اصلاح هست سر نمی پیچد ز حکمت هست فرمان بر ترا
3 نیست آن خودکام فرزندی که هر ساعت دهد با تقاضاهای رنگارنگ درد سر ترا
4 سالها بس باشدش گسوت ز کاغذ پاره وز خز و اطلس نباید کرد صرف زر ترا
1 ای ظریفان روم شکر کنید که فلک داده است کام شما
2 با شما نیست نسبتی ما را هست برتر ز ما مقام شما
3 ما غلامان ماه رویانیم ماه رویان همه غلام شما
1 آفرین بر منعمی کز بهر اظهار ثنا فیض توفیق سخن ما را میسر کرده است
2 ملکهای بی حد اصناف نظم و نثر را جمله بر تیغ زبان ما مسخر کرده است
3 نیست از تکرار الفاظ سخن ما را ملال هر یکی را نعمت غیر مکرر کرده است