1 چو شد کار توران زمین ساخته دل شاه ز اندیشه پرداخته
2 بفرمود تا پیش او شد دبیر قلم خواست با مشک و چینی حریر
3 به نرسی یکی نامه فرمود شاه ز پیکار ترکان و کار سپاه
4 سر نامه کرد آفرین نهان ازین بنده بر کردگار جهان
1 چو زین آگهی شد به فغفور چین که با فر مردی ز ایران زمین
2 به نزدیک شنگل فرستاده بود همانا ز ایران تهمزاده بود
3 بدو داد شنگل یکی دخترش که بر ماه ساید همی افسرش
4 یکی نامه نزدیک بهرامشاه نوشت آن جهاندار با دستگاه
1 همان شاه شنگل دلی پر ز درد همی داشت از کار او روی زرد
2 شب آمد بیاورد فرزانه را همان مردم خویش و بیگانه را
3 چنین گفت کاین مرد بهرامشاه بدین زور و این شاخ و این دستگاه
4 نباشد همی ایدر از هیچ روی ز هرگونه آمیختم رنگ و بوی
1 دگر روز چون تاج بفروخت هور جهاندار شد سوی نخچیر گور
2 کمان را به زه بر نهاده سپاه پس لشکر اندر همی رفت شاه
3 چنین گفت هرکو کمان را به دست بمالد گشاید به اندازه شست
4 نباید زدن تیر جز بر سرون که از سینه پیکانش آید برون
1 وزان روی بهرام بیدار بود سپه را ز دشمن نگهدار بود
2 شب و روز کارآگهان داشتی سپه را ز دشمن نهان داشتی
3 چو آگهی آمد به بهرامشاه که خاقان به مروست و چندان سپاه
4 بیاورد لشکر ز آذر گشسپ همه بیبنه هر یکی با دو اسپ
1 یکی کرگ بود اندران شهر شاه ز بالای او بسته بر باد راه
2 ازان بیشه بگریختی شیر نر هم از آسمان کرگس تیرپر
3 یکایک همه هند زو پر خروش از آواز او کر شدی تیز گوش
4 به بهرام گفت ای پسندیده مرد برآید به دست تو این کارکرد
1 چو بنهاد بر نامهبر مهر شاه برآراست بر ساز نخچیرگاه
2 به لشکر ز کارش کس آگه نبود جز از نامدارانش همره نبود
3 بیامد بدینسان به هندوستان گذشت از بر آب جادوستان
4 چو نزدیک ایوان شنگل رسید در پرده و بارگاهش بدید
1 ز بهرام شنگل شد اندرگمان که این فر و این برز و تیر و کمان
2 نماند همی این فرستاده را نه هندی نه ترکی نه آزاده را
3 اگر خویش شاهست گر مهترست برادرش خوانم هم اندر خورست
4 بخندید و بهرام را گفت شاه که ای پرهنر با گهر پیشگاه
1 بیاسود در مرو بهرامگور چو آسوده شد شاه و جنگی ستور
2 ز تیزی روانش مدارا گزید دلش رای رزم بخارا گزید
3 به یک روز و یک شب به آموی شد ز نخچیر و بازی جهانجوی شد
4 بیامد ز آموی یک پاس شب گذر کرد بر آب و ریگ فرب
1 چو از کار رومی بپردخت شاه دلش گشت پیچان ز کار سپاه
2 بفرمود تا موبد رایزن بشد با یکی نامدار انجمن
3 ببخشید روی زمین سربسر ابر پهلوانان پرخاشخر
4 درم داد و اسپ و نگین و کلاه گرانمایه را کشور و تاج و گاه