به روز سدیگر از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 12
1. به روز سدیگر برون رفت شاه
ابا لشکر و ساز نخچیرگاه
...
1. به روز سدیگر برون رفت شاه
ابا لشکر و ساز نخچیرگاه
...
1. به هشتم بیامد به دشت شکار
خود و روزبه با سواری هزار
...
1. وزانجا برانگیخت شبرنگ را
بدیدش یکی بیشه تنگ را
...
1. بخفت آن شب و بامداد پگاه
بیامد سوی دشت نخچیرگاه
...
1. بفرمود تا تخت شاهنشهی
به باغ بهار اندر آرد رهی
...
1. دگر روز چون تاج بفروخت هور
جهاندار شد سوی نخچیر گور
...
1. دگر هفته تنها به نخچیر شد
دژم بود با ترکش و تیر شد
...
1. همی بود یک چند با مهتران
می روشن و جام و رامشگران
...
1. برینگونه یک چند گیتی بخورد
به رزم و به بزم و به ننگ و نبرد
...
1. وزان روی بهرام بیدار بود
سپه را ز دشمن نگهدار بود
...
1. بیاسود در مرو بهرامگور
چو آسوده شد شاه و جنگی ستور
...