5 اثر از پادشاهی بهرام گور در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر پادشاهی بهرام گور در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.

پادشاهی بهرام گور در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی

1 دگر هفته با موبدان و ردان به نخچیر شد شهریار جهان

2 چنان بد که ماهی به نخچیرگاه همی بود میخواره و با سپاه

3 ز نخچیر کوه و ز نخچیر دشت گرفتن ز اندازه اندر گذشت

4 سوی شهر شد شاددل با سپاه شب آمد به ره گشت گیتی سیاه

1 دگر هفته آمد به نخچیرگاه خود و موبدان و ردان سپاه

2 بیامد یکی سرد مهترپرست چو باد دمان با گرازی به دست

3 بپرسید مهتر که بهرامشاه کجا باشد اندر میان سپاه

4 بدو گفت هرکس که تو شاه را چه جویی نگویی به ما راه را

1 به روز سدیگر برون رفت شاه ابا لشکر و ساز نخچیرگاه

2 بزرگان ایران ز بهر شکار به درگاه رفتند سیصد سوار

3 ابا هر سواری پرستنده سی ز ترک و ز رومی و از پارسی

4 پرستنده سیصد ز ایوان شاه برفتند با ساز نخچیرگاه

1 به هشتم بیامد به دشت شکار خود و روزبه با سواری هزار

2 همه دشت یکسر پر از گور دید ز قربان کمان کیان برکشید

3 دو زاغ کمان را به زه بر نهاد ز یزدان پیروزگر کرد یاد

4 بهاران و گوران شده جفت جوی ز کشتن به روی اندر آورده روی

1 وزانجا برانگیخت شبرنگ را بدیدش یکی بیشه تنگ را

2 دو شیر ژیان پیش آن بیشه دید کمان را به زه کرد و اندر کشید

3 بزد تیر بر سینهٔ شیر چاک گذر کرد تا پر و پیکان به خاک

4 بر ماده شد تیز بگشاد دست بر شیر با گردرانش ببست

1 بخفت آن شب و بامداد پگاه بیامد سوی دشت نخچیرگاه

2 همه راه و بی‌راه لشکر گذشت چنان شد که یک ماه ماند او به دشت

3 سراپرده و خیمه‌ها ساختند ز نخچیر دشتی بپرداختند

4 کسی را نیامد بران دشت خواب می و گوشت نخچیر و چنگ و رباب

1 بفرمود تا تخت شاهنشهی به باغ بهار اندر آرد رهی

2 به فرمان ببردند پیروزه تخت نهادند زیر گلفشان درخت

3 می و جام بردند و رامشگران به پالیز رفتند با مهتران

4 چنین گفت با رای‌زن شهریار که خرم به مردم بود روزگار

1 دگر روز چون تاج بفروخت هور جهاندار شد سوی نخچیر گور

2 کمان را به زه بر نهاده سپاه پس لشکر اندر همی رفت شاه

3 چنین گفت هرکو کمان را به دست بمالد گشاید به اندازه شست

4 نباید زدن تیر جز بر سرون که از سینه پیکانش آید برون

1 دگر هفته تنها به نخچیر شد دژم بود با ترکش و تیر شد

2 ز خورشید تابنده شد دشت گرم سپهبد ز نخچیر برگشت نرم

3 سوی کاخ بازارگانی رسید به هر سو نگه کرد و کس را ندید

4 ببازارگان گفت ما را سپنج توان داد کز ما نبینی تو رنج

آثار ابوالقاسم فردوسی

5 اثر از پادشاهی بهرام گور در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر پادشاهی بهرام گور در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.