5 اثر از پادشاهی بهرام گور در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر پادشاهی بهرام گور در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.

پادشاهی بهرام گور در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی

1 برفت و بیامد به ایوان خویش همه شب همی ساخت درمان خویش

2 پراندیشه آن شب به ایوان بخفت بخندید و آن راز با کس نگفت

3 به شبگیر چون تاج بر سر نهاد سپه را سراسر همه بار داد

4 بفرمود تا لنبک آبکش بشد پیش او دست کرده به کش

1 دگر روز چون بردمید آفتاب ببالید کوه و بپالود خواب

2 به نزدیک منذر شدند این گروه که بهرام شه بود زیشان ستوه

3 که خواهشگری کن به نزدیک شاه ز کردار ما تا ببخشد گناه

4 که چونان بدیم از بد یزدگرد که خون در تن نامداران فسرد

1 چو بر تخت بنشست بهرام گور برو آفرین کرد بهرام و هور

2 پرستش گرفت آفریننده را جهاندار و بیدار و بیننده را

3 خداوند پیروزی و برتری خداوند افزونی و کمتری

4 خداوند داد و خداوند رای کزویست گیتی سراسر به پای

1 ز پیش سواران چو ره برگرفت سوی خان بی‌بر به راهام تفت

2 بزد در بگفتا که بی‌شهریار بماندم چو او بازماند از شکار

3 شب آمد ندانم همی راه را نیابم همی لشکر و شاه را

4 گر امشب بدین خانه یابم سپنج نباشد کسی را ز من هیچ رنج

1 چنان بد که روزی به نخچیر شیر همی رفت با چند گرد دلیر

2 بشد پیر مردی عصایی به دست بدو گفت کای شاه یزدان‌پرست

3 به راهام مردیست پرسیم و زر جهودی فریبنده و بدگهر

4 به آزادگی لنبک آبکش به آرایش خوان و گفتار خوش

1 برفت و بیامد به ایوان خویش همه شب همی ساخت درمان خویش

2 پراندیشه آن شب به ایوان بخفت بخندید و آن راز با کس نگفت

3 به شبگیر چون تاج بر سر نهاد سپه را سراسر همه بار داد

4 بفرمود تا لنبک آبکش بشد پیش او دست کرده به کش

1 برین‌گونه بگذشت سالی تمام همی داشتی هرکسی می حرام

2 همان شه چو مجلس بیاراستی همان نامهٔ باستان خواستی

3 چنین بود تا کودکی کفشگر زنی خواست با چیز و نام و گهر

4 نبودش دران کار افزار سخت همی زار بگریست مامش ز بخت

1 به هشتم بیامد به دشت شکار خود و روزبه با سواری هزار

2 همه دشت یکسر پر از گور دید ز قربان کمان کیان برکشید

3 دو زاغ کمان را به زه بر نهاد ز یزدان پیروزگر کرد یاد

4 بهاران و گوران شده جفت جوی ز کشتن به روی اندر آورده روی

1 چو بنشست می خواست از بامداد بزرگان لشکر برفتند شاد

2 بیامد هم‌انگه یکی مرد مه ورا میوه آورد چندی ز ده

3 شتربارها نار و سیب و بهی ز گل دسته‌ها کرده شاهنشهی

4 جهاندار چون دید بنواختش میان یلان پایگه ساختش

1 بفرمود تا تخت شاهنشهی به باغ بهار اندر آرد رهی

2 به فرمان ببردند پیروزه تخت نهادند زیر گلفشان درخت

3 می و جام بردند و رامشگران به پالیز رفتند با مهتران

4 چنین گفت با رای‌زن شهریار که خرم به مردم بود روزگار

آثار ابوالقاسم فردوسی

5 اثر از پادشاهی بهرام گور در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر پادشاهی بهرام گور در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.