5 اثر از پادشاهی اسکندر در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر پادشاهی اسکندر در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.

پادشاهی اسکندر در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی

1 وزان جایگه رفت خورشیدفش بیامد دمان تا زمین حبش

2 ز مردم زمین بود چون پر زاغ سیه گشته و چشمها چون چراغ

3 تناور یکی لشکری زورمند برهنه تن و پوست و بالابلند

4 چو از دور دیدند گرد سپاه خروشی برآمد ز ابر سیاه

1 چو نزدیکی نرم‌پایان رسید نگه کرد و مردم بی‌اندازه دید

2 نه اسپ و نه جوشن نه تیغ و نه گرز ازان هر یکی چون یکی سرو برز

3 چو رعد خروشان برآمد غریو برهنه سپاهی به کردار دیو

4 یکی سنگ‌باران بکردند سخت چو باد خزان برزند بر درخت

1 بپرسید هرچیز و دریا بدید وزان روی لشکر به مغرب کشید

2 یکی شارستان پیشش آمد بزرگ بدو اندرون مردمانی سترگ

3 همه روی سرخ و همه موی زرد همه در خور جنگ روز نبرد

4 به فرمان به پیش سکندر شدند دو تا گشته و دست بر سر شدند

1 وزان جایگه شاد لشگر براند بزرگان بیدار دل را بخواند

2 همی رفت تا سوی شهری رسید که آن را میان و کرانه ندید

3 همه هرچ باید بدو در فراخ پر از باغ و میدان و ایوان و کاخ

4 فرود آمد و بامداد پگاه به نزدیک آن چشمه شد بی‌سپاه

1 سکندر سوی روشنایی رسید یکی بر شد کوه رخشنده دید

2 زده بر سر کوه خارا عمود سرش تا به ابر اندر از چوب عود

3 بر هر عمودی کنامی بزرگ نشسته برو سبز مرغی سترگ

4 به آواز رومی سخن راندند جهاندار پیروز را خواندند

1 سکندر چو بشنید شد سوی کوه به دیدار بر تیغ شد بی‌گروه

2 سرافیل را دید صوری به دست برافراخته سر ز جای نشست

3 پر از باد لب دیدگان پرزنم که فرمان یزدان کی آید که دم

4 چو بر کوه روی سکندر بدید چو رعد خروشان فغان برکشید

1 سوی باختر شد چو خاور بدید ز گیتی همی رای رفتن گزید

2 بره‌بر یکی شارستان دید پاک که نگذشت گویی بروباد و خاک

3 چو آواز کوس آمد از پشت پیل پذیره شدندش بزرگان دو میل

4 جهانجوی چون دید بنواختشان به خورشید گردن برافراختشان

1 همی رفت یک ماه پویان به راه به رنج اندر از راه شاه و سپاه

2 چنین تا به نزدیک کوهی رسید که جایی دد و دام و ماهی ندید

3 یکی کوه دید از برش لاژورد یکی خانه بر سر ز یاقوت زرد

4 همه خانه قندیلهای بلور میان اندرون چشمهٔ آب شور

1 ز راه بیابان به شهری رسید ببد شاد کآواز مردم شنید

2 همه بوم و بر باغ آباد بود در مردم از خرمی شاد بود

3 پذیره شدندش بزرگان شهر کسی را که از مردمی بود بهر

4 برو همگنان آفرین خواندند همه زر و گوهر برافشاندند

آثار ابوالقاسم فردوسی

5 اثر از پادشاهی اسکندر در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر پادشاهی اسکندر در شاهنامه ابوالقاسم فردوسی شعر مورد نظر پیدا کنید.