کنون خورد باید از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 1
1. کنون خورد باید می خوشگوار
که میبوی مشک آید از جویبار
...
1. کنون خورد باید می خوشگوار
که میبوی مشک آید از جویبار
...
1. ز بلبل شنیدم یکی داستان
که برخواند از گفتهٔ باستان
...
1. چو بگذشت شب گرد کرده عنان
برآورد خورشید رخشان سنان
...
1. به فرزند پاسخ چنین داد شاه
که از راستی بگذری نیست راه
...
1. کتایون چو بشنید شد پر ز خشم
به پیش پسر شد پر از آب چشم
...
1. به شبگیر هنگام بانگ خروس
ز درگاه برخاست آوای کوس
...
1. بفرمود تا بهمن آمدش پیش
ورا پندها داد ز اندازه بیش
...
1. سخنهای آن نامور پیشگاه
چو بشنید بهمن بیامد به راه
...
1. یکی کوه بد پیش مرد جوان
برانگیخت آن باره را پهلوان
...
1. چو بشنید رستم ز بهمن سخن
پراندیشه شد نامدار کهن
...