چنین گفت با رستم از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 29
1. چنین گفت با رستم اسفندیار
که اکنون سرآمد مرا روزگار
1. چنین گفت با رستم اسفندیار
که اکنون سرآمد مرا روزگار
1. یکی نغز تابوت کرد آهنین
بگسترد فرشی ز دیبای چین
1. همی بود بهمن به زابلستان
به نخچیر گر با می و گلستان