برون تاخت هفتم از ابوالقاسم فردوسی شاهنامه 27
1. برون تاخت هفتم ز گردان هجیر
یکی نامداری سواری هژیر
...
1. برون تاخت هفتم ز گردان هجیر
یکی نامداری سواری هژیر
...
1. به هشتم ز گردان ناماوران
بشد ساخته زنگهٔ شاوران
...
1. برون رفت گرگین نهم کینهخواه
ابا اندریمان ز توران سپاه
...
1. دهم برته با کهرم تیغزن
دو خونی و هر دو سر انجمن
...
1. سپهدار ایران و توران دژم
فراز آمدند اندر آن کین به هم
...
1. چو نزدیک بنگاه و لشکر شدند
پذیرهٔ سپهبد سپاه آمدند
...
1. چو لشکر چنین پاسخ آراستند
دو پرمایه از جای برخاستند
...
1. چو از دور لهاک و فرشیدورد
گذشتند پویان ز دشت نبرد
...
1. همه شب بنالید تا روز پاک
پر از درد چون مار پیچان به خاک
...
1. چو از روز نه ساعت اندر گذشت
خور از گنبد چرخ گردان بگشت
...