1 سپهدار ترکان برآراست کار ز لشکر گزید آن زمان ده سوار
2 ابا اسب و ساز و سلیح تمام همه شیرمرد و همه نیکنام
3 همانگه ز ایران سپه پهلوان بخواند آن زمان ده سوار جوان
4 برون تاختند از میان سپاه برفتند یکسر به آوردگاه
1 پر از کینه سالار توران سپاه خروشان بیامد به آوردگاه
2 چو گودرز کشوادگان را بدید سخن گفت بسیار و پاسخ شنید
3 بدو گفت کای پر خرد پهلوان به رنج اندرون چند پیچی روان
4 روان سیاووش را زان چه سود که از شهر توران برآری تو دود
1 چهارم فروهل بد و زنگله دو جنگی به کردار شیر یله
2 به ایران نبرده به تیر و کمان نبد چون فروهل دگر بدگمان
3 چو از دور ترک دژم را بدید کمان را به زه کرد و اندر کشید
4 برآورد زان تیرهای خدنگ گرفته کمان رفت پیشش به جنگ
1 و دیگر گروی زره دیو نیو برون رفت با پور گودرز گیو
2 به نیزه فراوان برآویختند همی زهر با خون برآمیختند
3 سناندار نیزه ز چنگ سوار فرو ریخت از هول آن کارزار
4 کمان برگرفتند و تیر خدنگ یک اندر دگر تاخته چون پلنگ
1 برون تاخت هفتم ز گردان هجیر یکی نامداری سواری هژیر
2 سپهرم ز خویشان افراسیاب یکی نامور بود با جاه و آب
3 ابا پور گودرز رزم آزمود که چون او به لشکر سواری نبود
4 برفتند هر دو به جای نبرد برآمد ز آوردگه تیره گرد
1 به پنجم چو رهام گودرز بود که با بارمان او نبرد آزمود
2 کمان برگرفتند و تیر خدنگ برآمد خروش سواران جنگ
3 کمانها همه پاک بر هم شکست سوی نیزه بردند چون باد دست
4 دو جنگی و هر دو دلیر و سوار هشیوار و دیده بسی کارزار
1 به هشتم ز گردان ناماوران بشد ساخته زنگهٔ شاوران
2 که همرزمش از تخم او خواست بود که از جنگ هرگز نه بر کاست بود
3 گرفتند هر دو عمود گران چو او خواست با زنگهٔ شاوران
4 بگشتند ز اندازه بیرون به جنگ ز بس کوفتن گشت پیکار تنگ
1 دهم برته با کهرم تیغزن دو خونی و هر دو سر انجمن
2 همی آزمودند هرگونه جنگ گرفتند پس تیغ هندی به چنگ
3 درفش همایون به دست اندرون تو گفتی بجنبد که بیستون
4 یکایک بپیچید از او برته روی یکی تیغ زد بر سر و ترگ اوی
1 برون رفت گرگین نهم کینهخواه ابا اندریمان ز توران سپاه
2 جهاندیده و کارکرده دو مرد برفتند و جستند جای نبرد
3 به نیزه بگشتند و بشکست پست کمان برگرفتند هر دو به دست
4 ببارید تیر از کمان سران به روی اندر آورده کرگ اسپران
1 سپهدار ایران و توران دژم فراز آمدند اندر آن کین به هم
2 همی برنوشتند هر دو زمین همه دل پر از درد و سر پر ز کین
3 به آوردگاه سواران ز گرد فروماند خورشید روز نبرد
4 به تیغ و به خنجر به گرز و کمند ز هر گونهٔ برنهادند بند